به خود آی ...

به خود آی  حقیقت نه به رنگ است و نه بو نه به های
به خود آی ...
حقیقت نه به رنگ است و نه بو
نه به های است و نه هو
نه به این است و نه او
نه به جام و نه سبو
گر به این نقطه رسیدی...
به تو آهسته و سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی جز من و تو نشنود این راز گهربار جهان:
آنچه گفتند و سرودند
تو آنی، خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی، تو همانی ...
که همه عمر به دنبال خودت، نعره زنانی و ندانی
و ندانی و ندانی
که تو آن نقطه ی عشقی و تو اسرار نهانی
همه جایی تو نه یک جا، همه پایی تو ...
نه یک پا
همه ای، با همه ای، بی همه ای، همهمه ای تو
تو سکوتی، تو خود باغ بهشتی، ملکوتی
تو به خود آمده از فلسفه ی چون و چرایی
به تو سوگند
گر این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی
در همه افلاک خدایی ...
نه که جزئی تو
نه چون آب در اندام سبویی، خود اویی
به خود آ
تا به در خانه ی متروکه‌ی هر عابد و زاهد
به گدایی ننشینی و
به جز روشنی و شعشعه ی پرتو خود هیچ نبینی و
گل وصل بچینی
به خود آی ...

#علی_حیدری