محاصره ایران با مثلث چین – اسرائیل – اعراب ؟

محاصره ایران با مثلث چین – اسرائیل – اعراب ؟ آیا چین متحد راهبردی ایران شده و منافع با اهمیت تجاری خود با کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس ونیز دوستی خود با اسراییل وهمچنین احتیاط خود در مناسبات با آمریکا را برای ایران رها می کند؟نوشته حاضر تحلیلی درباره همین پرسش است. مثلث چین – اسرائیل – اعراب در غرب آسیا و مجاورت مرزهای ایران شکل گرفته است. تهران تاکنون سیاست سکوت را در برابر گرم شدن کم سابقه روابط دولت «شی» با رژیم صهیونیستی و دولت های عرب منطقه در حوزه های اقتصادی، سیاسی و نظامی در پیش گرفته است. پرسش اساسی این است که جمهوری اسلامی ایران از چه منطق استراتژیک یا سیاستی راهبردی در این زمینه پیروی می کند؟ در پاسخ باید گفت که به نظر می رسد سیاست ایران در قبال روابط چین با رقبای تهران در غرب آسیا نه راهبردی بلکه تاکتیکی است. دلایل اگر با عینک واقع گرایی به هندسه تحولات منطقه غرب آسیا و اصول و پیشینه عملکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نگریسته شود، سه دلیل احتمالی برای سکوت تأمل برانگیز ایران در قبال روابط چین با رژیم اسرائیل و اعراب منطقه می توان برشمرد: 1- جمهوری اسلامی ایران فاقد یک راهبرد جامع و مشخص در روابط خود با کشورهایی مانند چین و روسیه است. بر اساس منطق ایدئولوژیک نظام، دو قدرت بزرگ مورد اشاره، «دوست» و ائتلاف غربی – عربی – عبری، «دشمن» قسم خورده ایران هستند، در حالی که تقسیم کشورها به دوست یا دشمن در تضاد آشکار با اولین اصل علم سیاست است که می گوید در سیاست، دوست و دشمن وجود ندارد، بلکه کشورها بر اساس منافع شان به هم نزدیک یا از هم دور می شوند. 2- جمهوری اسلامی ایران به سبب نیاز روزافزون به مجموعه حمایتهای اقتصادی و سیاسی چین به خصوص در فضای تحریم ها و فشار حداکثری آمریکا، مجبور به همراهی با سیاست های منطقه ای و بین المللی پکن از جمله در غرب آسیا است. 3- جمهوری اسلامی ایران امیدوار است با سکوت در برابر نزدیکی چین به رژیم اسرائیل و کشورهای عربی منطقه، دولت «شی» را به ایجاد توازن نسبی در روابطش با آنها و ایران وادار کند. پیامدها برای ایران با توجه به ذلایل فوق به نظر می رسد که جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر به لحاظ سیاسی و اقتصادی در موقعیتی نیست که بتواند آن قدر بر چین فشار وارد کند تا این کشور در روابطش با رژیم اسرائیل و اعراب تجدیدنظر کند. در عین حال، رفتارهای چین نیز نشان می دهند که این کشور هوشمندانه راهبرد خود در قبال غرب آسیا را به شکلی طراحی کرده که در هر شرایطی با همه طرف ها در این منطقه بحران زده تعامل رو به رشدی داشته باشد. بهطوری که حتی اگر فرض شود چینی ها به ایجاد یک غرب آسیای باثبات می اندیشند و تاکنون بر اساس اصل عدم مداخله در قبال تحولات این منطقه از یک سیاست بی طرفانه پیروی کرده اند و ایران، رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی منطقه را به گفتوگو به جای مخاصمه فراخواندهاند، باز هم هرگونه افزایش تنش در غرب آسیا به سود چین خواهد بود. نمونه عینی این مسئله را می¬توان در موضع دولت «شی» در برابر نوافق صلح امارات و بحرین با رژیم اسرائیل موسوم به «توافق آبراهام» ملاحظه کرد. پکن از یک طرف با سکوتی مصلحت آمیز و تاکتیکی در قبال این توافق، عملاً راه را برای انواع مبادله اقتصادی و غیراقتصادی با صهیونیست ها و دو کشور عرب یادشده هموار می-سازد. به عنوان مثال، اکنون چین در راستای ابتکار کمربند و راه می تواند در بخش های امنیتی و اطلاعاتی امارات و رژیم صهیونیستی همزمان سرمایه گذاری مشترک داشته باشد. از طرف دیگر، چینی ها از سال 2005 تاکنون بیش از 26 میلیارد دلار در ایران سرمایه گذاری کرده اند و روابط تجاری دو طرف به ویژه در حوزه انرژی علی رغم پیگیری سیاست «فشار حداکثری» از سوی ایالات متحده ضد ایران پس از ماه مه 2018، تا حدودی تداوم یافته است. به علاوه توافق احتمالی پکن – تهران در زمینه برنامه 25 ساله مشارکت راهبردی در تضاد با سیاست به انزوا کشاندن جمهوری اسلامی ایران از جانب واشینگتن و حامیان منطقه¬ای آن قرار دارد.بنابراین دو پیامد احتمالی اجرای گام به گام سیاست راهبردی چین در غرب آسیا را می توان بدین شکل ارائه کرد: ـ تقویت جایگاه رقبای متخاصم ایران در غرب آسیا: در حالی که سیاست های راهبردی اقتصادی و سیاسی چین با هدف تبدیل این کشور به قدرت اول جهان در کنار تداوم تنش بین آمریکا و چین، دو کشور را به تشکیل ائتلاف-های منطقه ای از شرق تا غرب آسیا و فراتر از آن سوق داده است، جمهوری اسلامی ایران برخلاف میل باطنی اش شاهد تقویت توان اقتصادی و تجارت خارجی رژیم اسرائیل و اعراب حوزه خلیج فارس به واسطه افزایش همکاری های اقتصادی با چین و در عین حال، سرمایه گذاری های متقابل صهیونیست ها و کشورهای عربی منطقه در صنایع نظامی، بخش های امنیتی یکدیگر و حتی ورود چینی ها به روندهای سیاسی در غرب آسیا مانند روند سازش اعراب و اسرائیل خواهد بود. ـ رشد و رونق نسبی اقتصاد ایران: در حالی که ائتلاف عربی – عبری به رهبری رژیم صهیونیستی و عربستان بر خلاف نتایج نظرسنجی ها امیدوار است با پیروزی مجدد ترامپ در انتخایات سوم ماه نوامبر، سناریوی براندازی جمهوری اسلامی ایران از طریق اعمال شدیدترین تحریم های اقتصادی و تجاری ذیل سیاست فشار حداکثری بر این کشور با شورش عمومی ایرانیان ضد نظام به نتیجه برسد، اما به نظر می رسد که مقامات چین در راستای تضعیف هژمونی جهانی آمریکا و با وجود پیگیری راهبرد موازنه قوا در منطقه غرب آسیا سعی دارند به شکلی به جمهوری اسلامی ایران برای غلبه بر معضلات اقتصادی خویش کمک کنند. به عنوان مثال، چین تنها قدرت جهانی است که تاکنون با وجود فشارهای فزاینده دولت تزامپ کم و بیش هنوز به صورت نیمه علنی از ایران نفت می خرد و شرکت های چینی را نیز به مشارکت در طرح های اقتصادی کوچک یا بزرگ در این کشور تشویق می کند.جمع بندی چین در دوران زمامداری شی جی پینگ با پیگیری یک راهبرد هوشمندانه در غرب آسیا تا حد زیادی موفق شده است در این منطقه پرتنش جای پای خود را در رقابت با ایالات متحده، هند، روسیه و اروپاییها محکم کند. رونق چشمگیر حجم مبادلات تجاری و سرمایه گذاری های ده ها میلیارد دلاری چینی ها در زیرساخت های اقتصادی رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی غرب آسیا و همکاری های رو به گسترش پکن با این دولت ها در حوزه های حساس نظامی و اطلاعاتی هشداری جدی به جمهوری اسلامی ایران است تا ضمن تدوین هر چه سریع تر یک راهبرد کلان و منطقی در روابط خود با چین، دولت «شی» را از تردید در زمینه گسترش روابط خود با تهران خارج کند و به ایران به عنوان محور ائتلاف در برابر جاه طلبی های آمریکا در غرب آسیا بنگرد. البته با توجه به پیشینه سیاست خارجی چین و پیگیری سیاست های غبرراهبردی و بلاتکلیف فعلی از سوی جمهوری اسلامی ایران در قبال این کشور، موفقیت ایران چندان محتمل نخواهد بود. حسام الدین حجت زاده -  دیپلماسی ایرانی ساعت 24