ای دل ، به کوی او ز که پرسم که یار کو ؟...
ای دل ، به کوی او ز که پرسم که یار کو ؟...
در باغ پر شکوفه ، که پرسد بهار کو ؟...
نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست
نقشی بلندتر زده ایم ، آن نگار کو
جانا ، نوای عشق خموشانه خوش تر است
آن آشنای ره که بود پرده دار کو
ماندم درین نشیب و شب آمد ، خدای را
آن راهبر کجا شد و آن راهوار کو
ای بس ستم که بر سر ما رفت و کس نگفت
آن پیک ره شناس حکایت گزار کو
چنگی به دل نمی زند امشب سرود ما
آن خوش ترانه چنگی شب زنده دار کو
ذوق نشاط را می و ساقی بهانه بود
افسوس ، آن جوانی شادی گسار کو
یک شب چراغ روی تو روشن شود،ولی
چشمی کنار پنجره ی انتظار کو
خون هزار سرو دلاور به خاک ریخت
ای سایه، های های لب جویبار کو؟
هوشنگ ابتهاج
#هوشنگ_ابتهاج
در باغ پر شکوفه ، که پرسد بهار کو ؟...
نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست
نقشی بلندتر زده ایم ، آن نگار کو
جانا ، نوای عشق خموشانه خوش تر است
آن آشنای ره که بود پرده دار کو
ماندم درین نشیب و شب آمد ، خدای را
آن راهبر کجا شد و آن راهوار کو
ای بس ستم که بر سر ما رفت و کس نگفت
آن پیک ره شناس حکایت گزار کو
چنگی به دل نمی زند امشب سرود ما
آن خوش ترانه چنگی شب زنده دار کو
ذوق نشاط را می و ساقی بهانه بود
افسوس ، آن جوانی شادی گسار کو
یک شب چراغ روی تو روشن شود،ولی
چشمی کنار پنجره ی انتظار کو
خون هزار سرو دلاور به خاک ریخت
ای سایه، های های لب جویبار کو؟
هوشنگ ابتهاج
#هوشنگ_ابتهاج