گر نیم شبی مست در آغوش من افتد

گر نیم شبی مست در آغوش من افتد چندان به لبش بوسه
گر نیم شبی مست در آغوش من افتد
چندان به لبش بوسه زنم کز سخن افتد

صد بار به پیش قدمش جان بسپارم
یک بار مگر گوشه چشمش به من افتد

ای بر سر سودایِ تو سرها شده بر باد
دور از تو چنانم که سری بی بدن افتد

آوازه کوچک دهنت ، وردِ زبانهاست
پیدا شود آن راز که در هر دهن افتد

شیرین نفتد هر که زند تیشه ، که این رمز
شوری است که تنها به سرِ کوهکن افتد

ملک الشعرا

#ملک_الشعرای_بهار