اوزیماندیاس

اوزیماندیاس
اوزیماندیاس

یکی سالکِ از کشور باستان
به من گفت روزی مر این داستان
که دیدم به صحرای سوزان دو پای
فرو مانده از سنگ خارا به جای
به نزدیک آن صورتی پر ز چین
فرو رفته تا نیمه اندر زمین
یکی نیشخندِ تمسخر به لب
گره بر جبین پر غرور و شغب
هر آن خط که بر سنگ خارا نمود
نمایشگر کار استاد بود
که احوال مردم نکو می‌شناخت
وگرنه چنین چهره هرگز نساخت
فرو مانده حالات بر سنگ پاک
دل صاحبِ دستِ سازنده خاک
در آنجا به روی یکی قطعه سنگ
نوشته است این جمله از نام و ننگ:
"منم شاهِ شاهان، اوزیماندیاس
که شاهی نمودم به شاهان، سپاس
بر آثار من گر نکو بنگرید
دگر راه امید را نسپرید."
در اطراف آن صورت و دست و پای
نمانده است جز خار و خارا به جای
نبینی در آنجا کران تا کران
به جز دشت هموار و ریگِ روان.
پِرسی شِلی
🔹️
"Ozymandias"
I met a traveller from an antique land,
Who said: Two vast and trunkless legs of stone
Stand in the desert. Near them, on the sand,
Half sunk, a shattered visage lies, whose frown,
And wrinkled lip, and sneer of cold command,
Tell that its sculptor well those passions read
Which yet survive, stamped on these lifeless things,
The hand that mocked them, and the heart that fed:
And on the pedestal, these words appear:
"My name is Ozymandias, King of Kings:
Look on my Works, ye Mighty, and despair"
Nothing beside remains. Round the decay
Of that colossal Wreck, boundless and bare
The lone and level sands stretch far away.
Percy Shelly
شعر از: پرسی شلی
برگرفته از کتاب "در قلمرو زرین"
ترجمه حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر: ناشناس
#اوزیماندیاس #پرسی_شِلی #در_قلمرو_زرین #انتشارات_سخن #حسین_الهی_قمشه_ای #دکتر_الهی_قمشه_ای #الهی_قمشه_ای #قمشه_ای #اینستاگرام
#Ozymandias #Percy_Shelly #In_the_Realm_of_Gold #Sokhanpublication #Drelahighomshei #Elahighomshei #Ghomshei #Instagram #Official