رهگذری از مجنون پرسید: چند سال داری ؟
رهگذری از مجنون پرسید: چند سال داری ؟
مجنون: هزار و چهل سال
رهگذر: واقعا که مجنونی، مگر میشود ؟
مجنون: یک لحظه که لیلی بر من نگریست،
در حکم هزار سال بود ،
چهل سال هم که عمر زیان بار دارم
مجنون: هزار و چهل سال
رهگذر: واقعا که مجنونی، مگر میشود ؟
مجنون: یک لحظه که لیلی بر من نگریست،
در حکم هزار سال بود ،
چهل سال هم که عمر زیان بار دارم