آنانکه سر به سینه ی عزلت کشیده اند

آنانکه سر به سینه ی عزلت کشیده اند آرام در سرای و
آنانکه سر به سینه ی عزلت کشیده اند
آرام، در سرای وجود آرمیده اند

این زیرکان، که گوش به هر قصّه داده اند
افسانه ی وفا به تامّل شنیده اند

مردان عشق را به هیاهو چه حاجت است
رندان روزگار خموشی گزیده اند

از شوق خنده های پر از معنی جهان
نو دولتان چه زود، گریبان دریده اند!

ای نامراد مانده، ز هر آرزوی خام
غمگین مشو، نصیب تو هم آفریده اند

معینی کرمانشاهی

#معینی_کرمانشاهی