پشت خرمن های گندم لای بازوهای بید

پشت خرمن های گندم لای بازوهای بید آفتاب زرد کم کم
پشت خرمن های گندم لای بازوهای بید
آفتاب زرد کم کم رو نهفت
بر سر گیسوی گندم زارها
بوسه ی بدرود تابستان شکفت
از تو بود ای چشمه جوشان تابستان گرم
گر به هر سو خوشه ها جوشید و خرمن ها رسید
از تو بود از گرمی آغوش تو
هر گلی خندید و هر برگی دمید

این همه شهد و شکر از سینه پر شور توست
در دل ذرات هستی نور توست
مستی ما از طلایی خوشه انگور توست
راستی را بوسه ی تو بوسه بدرود بود
بسته شد آغوش تابستان؟
خدایا زود بود

" فـــــريــــدون مشيــــــری "

#فریدون_مشیری