حق نداری به کسی دل بدهی الا من

حق نداری به کسی دل بدهی الا من پیش روی تو دوراهست
حق نداری به کسی دل بدهی الا من
پیش روی تو دوراهست فقط من یامن

عاشقم دست خودم نیست بهم میریزم
که تو هم با دگران خوب شوی هم بامن

لااقل عاشق من هم نشدی عاقل باش
لطفا آلوده نکن سهم منست آن دامن

اعتباری به تو و قول و قسمهای تو نیست
باورت کرده ام از ساده دلی… اما من

مثل یک شاخه طوفان زده در پاییزم
با شکوفا شدنت می روم از اینجا من

هیچ وقت نوبت تنهایی من باتو نشد
کمتر از سقف و در و پنجره ام آیا من؟

دیر می آیی وبا خاطره ها می میرم
بی تو در دورترین منطقه دنیا من...

شاعر ؟؟؟