رویای ایران آینده برای ایرانیان

رویای ایران آینده برای ایرانیان با توجه به پرسش‌هایی که برخی دوستان در باره ایده‌ی ایران از من داشتند، قصد دارم که سلسله بحث‌هایی را در باره این ایده و تمدن ایران‌شهری بیان کنم.واقعیت آن است که ایران با گرفتاری‌هایی سخت دست به‌گریبان است. به‌ویژه این روزها که تنگی معیشت زندگی را بر همگان تلخ کرده‌است.  شوربختانه راه‌کار ساده و آسان‌یابی وجود ندارد. ایران با مساله‌هایی بنیادین روبه‌رو است و ما نیاز به بازاندیشی در باره بنیان‌ها داریم. قابلیت زندگی در شهرهای ایران تا چه حد است؟ زندگی مادی؟ امکان دسترسی به منابع زیستی چون آب، هوا و خاک سالم تا چه میزان است؟ آسایش ذهنی و روانی چه؟امکان جابجایی و حرکت در ایران تا چه میزان روان و آسان است؟ جریان حرکت اندیشه و نمادها چگونه است؟ شبکه ارتباطات و امکان مبادله در ایران در چه وضعیتی است؟ چرا با بریدگی ارتباطات روبه‌روییم؟ ارتباطات اجتماعی و فرهنگی، ارتباطات درون‌نسلی و میان‌نسلی؟ کالایی شدن انسان‌ها و شهروندان تا چه حد پیش رفته است؟ و تا چه میزان همه‌چیز در این کشور قابل دادوستد است؟ چرا؟ رویای از ایران در اردی‌بهشت سال 94 یک سخنرانی در خانه گفتمان شهر در باره بازخوانی اندیشه ایران‌شهری داشتم. در آن تلاش کردم که به پرسش‌های بالا از منظر رویکردهای بنیادین تاحدی که یک سخنرانی اجازه می‌داد بپردازم. و گفتم برای برون‌رفت از وضعیت موجود نیاز به رویای ملی بر مبنای ایده ایران هستیم. رویایی که امکان سکونت در شهرها و سکونت‌گاه‌های ایرانی و انسان محوری را فراهم آورد تا شهروندان به آن‌ها حس تعلق داشته باشند و در آن‌ها حس هویت کنند. برای دستیابی به این رویا در کنار حکمروایی شایسته ملی نیاز به استقرار حکمروایی شایسته شهری هستیم که حق انتخاب، آزادی، حق گفتگو و فرصت بالندگی را برای شهروندان فراهم آورد. ما باید به هم صحبت بتوانیم کنیم. تالار شهر کجاست؟ ما کجا می‌توانیم هم‌دیگر را ببینیم. باید سراغ آن را بگیریم. ما فقط یک ایران برای زندگی خود و نسل‌های آینده داریم. از آن مراقبت کنیم. باز در توصیف شهرهای موجودمان که شهرهای سوداگران است گفتم: در شهر که راه می‌روی ساختمان‌ها به روی تو سیلی می‌زنند و تمام هویت و بودگی تو را به سخره گرفته‌اند. سوداگران پول‌پرست و تعدادی مدیران تاجرمسلک تمام میراث معنوی و منابع زیستی تو، من و نسل‌های بعدی را دادوستد کرده و به تاراج داده‌اند و به این تجارت ادامه می‌دهند. حرکت در شهر به کندی صورت می‌گیرد. بریدگی و موانع فراوانی فراروی حرکت کالا، سرمایه و انسان در شهر وجود دارد. هم‌چنان‌که جریان اندیشه و نمادها نیز با ایست‌های پی‌درپی روبه‌رو است. گفت‌وگوی اجتماعی با لکنت صورت می‌گیرد. و بدینسان به تدریج آزادگی ایران‌شهری ما ناهُشی‌وار، جای خود را به بودگی کالایی هرجایی داده‌است. در ادامه به مفاهیمی چون جهانی‌شدن، ازجاکندگی شهروندی و چالش حس تعلق به سرزمین و ضرورت بازگشت به هویت ملی سخن گفتم. واقعیت آن است که گسترش دامنه‌ی فساد، از خرس دولت به هر روی، مویی کندن و از کف دادن سرمایه‌ی اجتماعی در غیاب هویت ملی صورت می‌گیرد. این گونه موارد را نباید ذهنی پنداشت. بدون پرداختن به این مساله‌های بنیادین همین وضعیت از این ستون به آن ستون و پوپولیسمی است که بر کشور چیره شده‌است. ما باید زنده باشیم. از مرده هیچ معجزی بر نمی‌آید. ساعت 24