ما را دلی بُود که ز دنیای دیگر است

ما را دلی بُود که ز دنیای دیگر است  ماییم جای دیگ
ما را دلی بُود که ز دنیای دیگر است

ماییم جای دیگر و او جای دیگر است

چشم جهانیان به تماشای رنگ و بوست

جز چشم دل که محو تماشای دیگر است

این نه صدف ز گوهر آزادگی تهی است

و آن گوهر یگانه به دریای دیگر است

در ساغر طرب مِی اندیشه سوز نیست

تسکین ما ز جرعه مینای دیگر است

امروز می خوری غم فردا و همچنان

فردا به خاطرت غم فردای دیگر است

گر خلق را بُود سر سودای مال و جاه

آزاده مرد را سر و سودای دیگر است

دیشب دلم به جلوه مستانه ای ربود

امشب پی ربودن دلهای دیگر است

غمخانه ایست وادی کون و مکان "رهی"

آسودگی اگر طلبی جای دیگر است

رهی معیری

#رهی_معیری