یک نفر می بیند

یک نفر می بیند ابرِ پنهان شده در آبی لبخندم را يك
یک نفر می بیند
ابرِ پنهان شده در آبی لبخندم را
يك نفر مى فهمد
داغ کتمان شده در قلبِ دماوندم را

يك نفر وقت تگرگ
خبر از اطلسى تردِ دلم مى گيرد
دستش از گونه ى باران زده ام
نمِ غم مى گيرد

خانه اش بى ديوار
آستانش آبیست
بزم یلدایی بی مهری اگر بر پا شد
سفره ى عاطفه اش مهتابیست

یک نفر می شنود
خنده ى گل، وسط آتشِ افروخته را
روشنی می بخشد
دل كنعانىِ هر چشم به در دوخته را

پرده ی موذی انکار اگر بگذارد
پشت هر پنجره آغوش نگاهش باز است
پیش او جاذبه ها نامفهوم
دیدنش پرواز است

يك نفر مى داند
زيرِ پيراهن ابريشمى ام آسترى از خار است
بخت اگر رفت به خواب
در سیاهِ شب تنهایی ها
یک نفر بیدار است...

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟