پیچ و تاب خط بر آن رخسار گلرنگ است بار

پیچ و تاب خط بر آن رخسار گلرنگ است بار جلوه ى طوط
پیچ و تاب خط بر آن رخسار گلرنگ است بار
جلوه ى طوطی بر اين آیینه چون زنگ است بار

هر که خود را يافت پهلو می کند خالی ز خلق
بر درخت خوش ثمر، پیوند چون سنگ است بار

بی دماغان را دماغ ناله ى بلبل کجاست ؟
بوی گل چون غنچه ما را بر دل تنگ است بار

جوش اشکم شیشه ى افلاک را در هم شکست
بر تنك ظرفان می پرزور چون سنگ است بار

نیست پروای نفس آیینه ى تاریک را
بر دل روشن حضور خلق چون زنگ است بار

صلح اگر خوشتر بود از جنگ پیش عاقلان
بر دل آزادگان، هم صلح و هم جنگ است بار

گله ى آهوی وحشی را شبان در كار نيست
بر دل سوداییان عشق، فرهنگ است بار

شیشه ى سربسته خون در دل کند مخمور را
طوطی خاموش بر آئينه چون زنگ است بار

دلخراشان پرده ى چشم و غبار خاطرند
سایه ى فرهاد بر کوه گرانسنگ است بار

گر سخن بی پرده گوید کلک صائب دور نیست
بر نوای بلبل شوریده، آهنگ است بار

صائب تبریزی

#صائب_تبریزی