برگرد وُ نگاهم کنتا سبز شَوَم در یادخاموش شَوَم د

برگرد وُ نگاهم کنتا سبز شَوَم در یادخاموش شَوَم د
برگرد وُ نگاهم کن!
تا سبز شَوَم در یاد
خاموش شَوَم در باد
قفلی بِزَنم بر لب،
افسرده شَوَم یا شاد
برگرد وُ نگاهم کن!
تا ریشه کُنم در خاک
انگور شَوَم بر تاک
یا غنچه کنم در نور،
"حوّا" شَوَم وُ بی‌باک
برگرد وُ نگاهم کن!
در باغِ غزلْ، با غم
رانده شده چون آدم
بیگانه شَوَم از خود
با حسرت وُ با ماتم
برگرد و نگاهم کن!
وحشی بشَوَم یا رام
تا پَر بِزَنَم از بام
آماده‌ٔ جان کندن،
قُمری بِشَوَم در دام
برگرد و نگاهم کن!
در باغِ گل و نسرین
سرتاسرِ هر پرچین
خشکیده شوم چون برگ
آهسته وُ آهنگین
برگرد و نگاهم کن!
از رنجِ شکیبایی
دل/خستهِٔ رسوایی
بر گستره‌ٔ خانه
تنها من وُ تنهایی
برگرد و نگاهم کن!
مینایِ دلم خسته
ویرانه و بشکسته
در این قفسِ خالی،
زندانی وُ وابسته
برگرد وُ نگاهم کن!
هم‌قصهٔ بارانم
ابریّ‌اَم و حیرانم
در هق‌هقِ آیینه
روشن شده چشمانم
برگرد و نگاهم کن!
از پنجره‌ٔ رویا
در صبح نبودن‌ها
با رنجِ خداحافظ،
پلکی بزنم فردا
برگرد و نگاهم کن!

بنفشه انصاری

#بنفشه_انصاری

" پرتو "