ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد

ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد غیر از خیال جانا
ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد

در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم
بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد

چشم وصال بینان، چشمیست بر هدایت
سری که باشد او را، در هر بصر نباش

در خشک و تر بگشتم، مثلت دگر ندیدم
مثل تو خوبرویی، در خشک و تر نباشد

شرحت کسی نداند، وصفت کسی نخواند
همچون تو ماه سیما، در بحر و بر نباشد

#سعدی