بازنمایی مصرف در سینمای ایران؛ عمیق با ابعاد مختلف

بازنمایی مصرف در سینمای ایران؛ عمیق با ابعاد مختلف در نشست تخصصی بازنمایی مصرف در سینمای ایران از سلسله نشست‌های مواجهه سینمای ایران با مسائل اقتصادی و رونق تولید روز سشنبه ۳۱ تیرماه و به همت پژوهشگاه فرهنگ، هر و ارتباطات برگزار شد، عبدالله بیچرانلو (عضو هیئت علمی گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران)، نوید پورمحمدرضا (مدرس و منتقد سینما) و سید مجید امامی (عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق‌﴾ به بیان دیدگاه‌های خویش پرداختند. هر فیلمی یک مستند اجتماعی است در ابتدای این جلسه نوید پورمحمدرضا (مدرس و منتقد سینما) در پاسخ به این سوال که شهر در سینمای ایران به لحاظ مصرف چگونه است، بیان کرد: نمی‌توانیم بگوییم که فیلم‌های ما از تغییرات اجتماعی و محیط تاثیر نمی‌پذیرند و بخشی از این ماجرا به ماهیت خود سینما هم بازمی‌گردد که شمایل‌نگارانه و ثبت کننده و تصویری است و باعث می شود وقتی که فیلم ها را رصد می کند، مثلا بررسی فیلم ۱۳۹۸ تا سال ۱۳۸۸ ، در حد فاصل این ده سال حتی بدون فکر (عمدتا بدون فکر) و آگاهی فیلمنامه نویس، متوجه تغییرات بزرگ و کوچکی در پوشش، مصرف واژگان و فضای شهری و ... می شویم. اشکال مختلف مصرف در فیلم های ایران قابل ردیابی است چون تولید در خلا نیست؛ در نتیجه می‌توانیم اشکال یا انواعی از مصرف را در فیلم ها تشخیص بدهیم. آندره بازن (نظریه پرداز و منتقد فرانسوی) می‌گوید: هر فیلمی یک مستند اجتماعی است؛ یعنی وقتی دوربین را روشن می کنید من علاوه بر قصه فیلم با یک مستند اجتماعی هم طرف هستم؛ در نتیجه فیلم‌ها سبک های زندگی و شیوه های معاصر مصرف معاصر خود را بازتاب می دهند. اصولا سینما نمی تواند به این سبک ها بی اعتنا باشد؛ اما باید دید چه چیزهایی در این سینما وجود دارد یا ندارد. مصرف، جزو جدانشدنی سبک زندگی است در ادامه، عبدالله بیچرانلو (عضو هیئت علمی گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران)، در رابطه با تاثر سینما به عنوان رسانه بر سبک زندگی، گفت: مصرف اگر نگوییم مهمترین جنبه اما یکی از مهمترین عناصر سبک زندگی و انگار جزو جدا نشدنی سبک زندگی است. وی ادامه داد: نقش سینما به عنوان کارکرد رسانه ای موضوعیت دارد و سبک زندگی و مصرف مردم ایران و این که سینما چه نقشی در این میان دارد، مهم است. این که جامعه چه تحولاتی را در دوره‌های مختلف طی می کند مهم است، چنانچه دوره های مختلفی را در ایران گذارنده ایم و در دوره های مختلف، گفتمان های مختلفی در جریان بوده است و که این ها در سینما، سبک زندگی و مصرف را شکل داده اند. باید ببینیم سینما به عنوان مدیوم و رسانه، چه نقشی در فرهنگ و زندگی روزمره ما دارد؟ موضوع این است که در دل بازنمایی و سرگرمی، یک تاثیر گذاری اتفاق می افتد و رسانه‌ها بر فرهنگ روزمره زندگی مخاطبان اثر می گذارند؛ رسانه‌ها در ۱۰۰ سال گذشته نقش مهمی در شکل دهی به پندارهای مخاطبان داشته اند که در سال های اخیر فناوری های ارتباطی این اثرگذاری را سرعت زیادی بخشیده‌اند. این استاد دانشگاه گفت: رسانه ها امروز بخش جدا نشدنی فرهنگ روزمره ما هستند؛ هم رسانه های سنتی مانند تلویزیون و سینما که از قبل وجود داشته اند و هم رسانه های جدید که تحت تاثیر وب و شبکه های اجتماعی شکل گرفته‌اند. رسانه ای شدن فرهنگ، حوزه های مختلف زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده است. سینما ماهیت بصری دارد و دوره های زمانی و اجتماعی بر بازنمایی های سینمایی و اثرگذاری بر مخاطب موثر هستند و این که مخاطب در چه دوره ای و در چه زمانی آثار را دیده و از آنان بهره گرفته است،بر تاثیرپذیری او موثر است. وی افزود: امروز برساخت رسانه ای و برساخت مجازی، در مقایسه با ساخت اجتماعی واقعیت موضوعیت دارد؛ در چند دهه اخیر نظریه‌های اجتماعی به این سمت رفته‌اند که به مصرف بهایی بیشتری بدهند. امروز سبک زندگی و مصرف جایگزین طبقه و ساختار اجتماعی مصرف، جایگزین ساختار تولید شده است و  این موارد به شخصیت فردی  و اجتماعی افراد شکل داده اند. مصرف، گسترۀ پوشش زیادی دارد و حتی کسانی که نقش تولیدی ندارند (همه افراد) از کودکان و نوجوانان تا بیکاران را تحت تاثیر قرار می‌دهد و این ها همه می‌توانند مخاطب سینما باشند. بیچرانلو گفت: در فیلم ها، روابط افراد در کنش متقابل، شخصیت ها و کالاهای مصرفی را نشان می دهد (لباس و ماشین و ...) اما اینها لزوما خنثی نیستند و ارزش گذاری دارند تا تمایزهایی را ایجاد کنند و فرهنگ مصرفی مورد نظر تولید کننده را نشان دهند. وی در ادامه و با اشاره به سریال آقازاده و سبک مصرفی خاصی که در این سریال به تصویر کشیده می‌شود، بیان کرد: در این سریال با سبکی از زندگی و مصرف روبرو هستیم که نماینده طبقه‌ای از جامعه است که برای دیگران اساسا ناآشنا است و تاکنون آن را ندیده‌اید. از نظر برخی منتقدان اغلب فیلم های غرب رواج مصرف گرایی و ارزش های سرمایه داری است و گفتمان غالب بر این موضوع بسیار اثر دارد چنانچه گفتمان غالب غرب این چنین (مصرف گرا) است. بین مصرف رسانه و سبک زندگی رابطه متقابل وجود دارد. این که ما مصرف کننده نوعی خاصی از رسانه هستیم در سبک زندگی و چگونگی مصرف کالاهایمان در زندگی اثر می گذارد. ضمن این که باید توجه داشتته باشیم که مخاطب لزوما منفعل نیست و سینما به توده ای شدن دامن نمی زند؛ مخاطب می‌تواند با سواد رسانه ای، خوانش متفاوت داشته باشد که لزوما آنچه ارائه می شود را نمی پذیرد؛ در نتیجه خوانش ها اهمیت زیادی در سبک زندگی و مصرف دارد که باید آنها در تحلیل هایمان مدنظر داشته باشیم. هنرها مانند بازار آزاد، فرایند خودجوشی داشته‌اند سخنران بعدی سید مجید امامی (عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق ﴿ع﴾) بود که در پاسخ به این پرسش که بازنمایی سبک زندگی در سینمای ایران، چه نسبتی با واقعیات اجتماعی دارد، گفت: در پاسخ به این سوال باید به دو نکتۀ مهم توجه داشت و آن این که جامعه و اندیشه در باب سینمای مصرفی چگونه فکر می‌کند و دیگر این که سینما در باب جامعه مصرفی چگونه می‌اندیشد. وی با تاکید بر نفوذ نئولیبرالیسم بر هنرها، در خدمت سرمایه‌داری بودن از جانب سینما را موضوعی بدیهی دانست و گفت: چون هنرها مانند بازار آزاد، فرایند خودجوشی داشته اند، این که سینما در خدمت سرمایه داری باشد، عجیب نیست و این که سینما به گسترش مصرف به عنوان پیشران جدی زندگی لیبرال و نئولیبرال دامن بزند بدیهی است و اگر چپ ها به جای تتعمق بر این مسئله بیشتر به تولید پرداخته اند، مشکل دستگاه تحلیلی آن هاست. امامی در ادامه با اشاره به برخی از کتب و این که چطور تا ۱۹۲۵ در فیلم ها کار و زندگی  و استثمار طبقه کارگر را برای کارگران عادی سازی می کردند، گفت: اینها می تواند زمینه اندیشه سینمای ایران باشد. وی در ادامه به برنامه شام ایرانی اشاره کرد و آن را نمونه‌ای از تولیداتی دانست که در آن مصرف بازنمایی و تولید می شود و ستاره های سینمایی و لاکچریزم را مطرح می سازند. سینمای اجتماعی ما دراماتیزه است پور محمدرضا که پس از امامی تریبون را در اختیار داشت، بیان کرد: ما امروز در سینمای ایران سینمای اجتماعی ملموس تری داریم در مقایسه با دیگر سینماها که در هه ۶۰ نمود داشتند اما امروز عمده فیلم های ما یا اجتماعی (ملودرام یا رئالیسم اجتماعی) هستند و یا کمدی. وی ضمن اشاره به برادران داردن (فیلمسازان بلژیکی) گفت: احساس زندگی به میانجی ساده ترین چیزها مانند سیگارکشیدن، غذا خوردن، عشق ورزیدن، ژست گرفتن، ادای کلمات و سایر کنش‌های عادی جریان دارد البته آینه ناب نیست اما با نگاهی به این سینما می دانیم که چه اتفاقی می افتد که به سادگی بتوانیم سبک های زندگی و مصرف را بسنجیم اما در سینمای ایران این موضوع  پیچیده است. در سینمای داردن‌ها زندگی طبیعی (به جای مصرفی)، یک سینمای قصه گو با یک محرک داستانی (موتور داستان و روایت را روشن می کند) هست که این محرک داستانی درون زندگی روزمره حل می شود. مثال‌های متعددی چون موج نوی رومانی، رئالیسم باز احیای شده فرانسوی، سینمای پرتغال و... از هنر این فیلمسازان است که امروز رئالیزم را می شناسیم؛ این گونه آثار، محرک داستانی را در زندگی طبیعی کاراکترها حل می کنند و حالا با این محرک زندگی را دوباره بررسی می کنند. این مدرس ادامه داد: شنای پروانه سند خوبی برای مصرف و سبک زندگی نیست؛ چارچوب خوبی نیست چون در آن طبقه فرودست با طبقه متوسط فرقی ندارد. در این دست فیلم‌ها نشان داده نمی‌شود که پس از یک مورد خاص (مثلا تجاوز، یا ریختن آبروی یک آدم) چطور با آن درد زندگی می‌کنند؛ در این دست فیلم‌ها، فیلم پس از اعمال محرک، اکشن و ماجراجویانه و ژانر می شود و با رئالیزم خداحافظی می کند. بستر تحریف شده و گره خورده با عناصر دراماتیک و اغراق شده است. سینمای اجتماعی از شنای پروانه تا سعادت اباد و کنعان و روز بلوا و... واجد زیباشناسی رئالیزمی نیست و همانند ایتالیا و فرانسه و ... اساسا مطالعه سبک زندگی و مصرف خالص و دقیق نیست چون فیلم های ما با تهمیدات دراماتیک هستند. مجید برزگر در فیلم باران های موسمی سعی کرده بود تا سبک زندگی شهرک نشین را نشان دهد و زیبایی شناسی رئالیستی داشت؛ اما سینمای ایران در موضوع صرفا واقعیت است اما پس از شروع رئالیستی نیستند و به سمت الگوهای ملودرام و اکشن وتریلر می‌روند و دستکاری شده هستند. و بستر زندگی طبیعی نیست. فاصله معناداری از حقیقت دارد. صدای طبقه متوسط و فرودست هم در این سینما شنیده نمی شود. فقط نقطه عزیمت اینها واقعی است.  مثلا در ابد و یک روز شیوه صحبت‌ها شبیه نمایش‌نامه است و فیلم دراماتیزه شده است. وی افزود: باید از برخورد تجویزی دوری کنیم و سینماگران را دعوت کنیم که به این مهم که نگرش و سبک زندگی جاری و مصرف جاری به میانجی سینما با حداقل دستکاری و تحریف و درامتیزه کردن نشان داده شود؛ همچنان که در سینمای اروپا و حلقه نیویورکی امریکا برجسته و ساخته شد. از زنانه‌شدن مفاهیم سینمایی تا چنبرۀ نئولیبرالیزم بر سینما بیچرانلو در ادامه و در پاسخ به این سوال که آیا بازنمایی در سینمای ما صرفا به گیشه ختم می‌شود یا شق دیگری هم دارد، تصریح کرد: تصویر سینمای ما فاصله جدی با واقعیت دارد؛ نشانه های واقعی دارد که تخیلی نباشد اما فاصه زیادی با کنه زندگی روزمره مردم در اجتماع ایران دارد. وی افزود: اگر سینمای ایران مخاطب گسترده ندارد و نتوانسته است تا بخش عمده ای از جمعیت را جذب کند و در بهترین حالت ۳ تا ۵ میلیون نفر به سینما می روند (ایام غیرکرونا) و بخش زیادی از مردم خودشان را در سینما و تولیدات نمی بینند (ضمن دلایل دیگری جون تمکن مالی نداشتن و...) به دلیل همین فاصله‌ای است که با زندگی مردم دارد. وی در ادامه با برجسته خواندن تاثیر جهانی شدن بر مصرف گرایی به اثرات روند سلبریتی سازی  و شهرت در سینما اشاره کرد و این موارد را از جمله مصادیقی دانست که به مصرف گرایی دامن می زنند و کالاهایی که نیازی نداریم از طریق این ستاره های سینمایی برای ما برجسته می شوند. این هیئت علمی دانشگاه تهران در ادامه با اشاره به دهه‌های مختلف زمانی پس از انقلاب اسلامی، به توضیح تاثیر احوال اجتماعی در مفاهیم مطرح در سینما پرداخت. زنانه‌شدن مفاهیم و پرداخت جامعه به مباحث زنان، تصویری شدن رویکرد جامعه پس از توسعه تلویزیون در ایران و در زمان اخیر شکل‌گیری و اقبال شبکه‌های اجتماعی تصویری مانند اینستاگرام در مقایسه با توئیتر، آزادی‌خواهی و توجه به جامعه مدنی به ویژه در دهه‌های هفتاد و هشتاد و ... از جمله مباحثی بود که بیچرانلو آنان را به عنوان مباحث اجتماعی برجسته پس از انقلاب اسلامی که در تولیدات سینمایی منعکس شدند، مطرح کرد. پس از بیچرانلو، امامی به ایراد سخنرانی پرداخت و مشکل اساسی سینمای ایران را بودن در چنبرۀ ایدئولوژی نئولیبرالیزم عنوان کرد. امامی راه حل خروج از این وضعیت را در جایگزین ساختن یک الگوی اقتصاد سیاسی عنوان کرد و گفت: باید برای اقتصاد سیاسی سینما الگوی جایگزینی که متناسب با اهداف جمهوری اسلامی باشد، در نظر گرفته شود. مردم باید خود را در سینما پیدا کنند پور محمدرضا در جمع بندی صحبت‌های خود، یادآور شد: آروزی من این است که سینمای ایران دید کنجکاوانه تر و مشاهده گرانه و قضاوت گرانه تری نسبت به انواع مصرف داشته باشد و پیش از این که بخواهد ارائه‌ای از نوعی مصرف داشته باشد، مردم بتوانند خود را در این سینما پیدا کنند. کمی به این تغییر بدبین هستم و دلیلش این است که مطمئن نیستم اقتصاد سیاسی سینمای ایران، نئولیبرال باشد. چرا که اگر هالیوود نئولیبرال است، اقتصاد سینمای ایران ۱۸۰ درجه مقابل آن است؛ چرا که هالیوود با محدودیت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی دولت مواجه نیست و نامتمرکز است  و دولت دخالتی بر آن ندارد اما در سینمای ایران هیچکدام از این موارد صادق نیست. پس از وی بیچرانلو درباره تحولات تلویزیون از ۱۹۶۰ در جهان و سپس در ایران صحبت کرد و این که چطور در دهه های مختلف مفاهیم تغییر کرده اند. سپس به نقش سلبیرتی‌ها خارج از فضای سینما و تاثیری که بر مصرف دارند تاکید و دو کتاب را توصیه کرد. کتاب کریستوفر لش با عنوان «فرهنگ خودشیفتگی» و کتاب «فرهنگ شهرت»؛ و در نهایت اشاره ای به مجتمع‌های سینمایی داشت که نمود برجسته ای از مصرف‌گرایی محسوب می‌شوند. در نهایت این نشست با سخنان امامی پایان یافت که بر لزوم احیای ارزش های اقتصادی انقلابی تاکید کرد و گفت: مادامی که الگوی اقتصاد سیاسی سینما در قالب شکوفایی اقتصادی تدوین نشود، در این جامعه وضعیت سینما همین است. سینما امری نولیبرال است، چون اقتصاد سیاسی آن نولیبرال است و در اختیار طراحان ذائقه قرار دارد. وی افزود: باید از سینمای مستند و اطلاعاع رسانی و ارتباطات سیاسی و دیگر عرصه‌ها بهره ببریم چراکه نمی‌توانیم گلخانه ای فیلمی بسازیم. ایرنا #سازمان_سینمایی_و_امور_سمعی_و_بصری #پژوهشگر #سینما #مصرف_فرهنگی #پژوهشکده_مطالعات_فرهنگی_و_اجتماعی #اکران_فیلم #سبک_زندگی #سبک_زندگی_ایرانی_ـ_اسلامی #استاد_دانشگاه