حکمت لقمان #لقمان در خدمت خواجه ای بود که غلامان بسیار داش...

حکمت لقمان لقمان در خدمت خواجه ای بود که غلامان ب
حکمت لقمان

#لقمان در خدمت خواجه ای بود که غلامان بسیار داشت و آنان از اینکه او بیشتر مورد توجّه خواجه بود همواره بر او حسد می ورزیدند و در پی بهانه ای تا او را بدنام کنند. روزی خواجه به لقمان و چندی از غلامان دستور داد برای چیدن میوه به باغ بروند. غلام ها و لقمان، میوه ها را چیده و به سوی خانه راه افتادند. بین راه تا به خانه برسند غلامان یکی یکی میوه ها را خوردند و سبدهای خالی به خانه رسید. خواجه وقتی درباره میوه ها پرسید، غلام ها یک صدا گفتند:

تمام میوه ها را لقمان خورده.

خواجه خشمگین شده و از لقمان پرسید: چگونه توانستی آن همه میوه را به تنهایی بخوری؟!»
«لقمان گفت: من لب به میوه ها نزده ام. این کار، خیانت به خواجه است!»

خواجه گفت:«چگونه می توانی ثابت کنی که تو نخورده ای؟ در حالی که همه غلام ها بر آن شهادت میدهند.

لقمان گفت: «با یک آزمایش ساده».

خواجه برآشفت که: ای لقمان، مرا دست می اندازی؟ چگونه بفهمم که میوه ها را چه کسی خورده؟ میوه ها در شکم کسی است که آنها را خورده برای این کار باید شکم همه را پاره کنم تا بفهمم در شکم کیست.»

لقمان گفت: «درست است، میوه ها در شکم کسی است که آنها را خورده، ولی لازم نیست شکم ها را پاره کنی، دستور بده همه آب گرم بنوشیم، سپس خودت با اسب و ما پیاده به دنبال تو بدویم.

خواجه پرسید: «بسیار خوب، اما این کار چه نتیجه ای دارد؟»

لقمان گفت: «نتیجه در پایان کار آشکار می شود»

پس خواجه فرمان داد آب گرم آوردند و به همه نوشاندند و خود با اسب در صحرا به تاخت می رفت و غلامان به دنبال او می دویدند. پس از ساعتی، لقمان و همه غلام ها به استفراغ افتادند. آب گرمی را که خورده بودند، هر آنچه را که در معده داشتند بیرون ریخت و خواجه دید همه از آن میوه ها خورده اند جز لقمان!

آری، وقتی بنده ضعیفی مثل لقمان، چنین حکمتی دارد، پس آفریننده او چه حکمت ها دارد؟.
که حکمت ها همه نزد خداوند است.

مثنوی، دفتر اول، بخش ۵۹