فلک به آبله ی خار دیده میماند زمین به دامنِ ...
فلک به آبله ی خار دیده میماند
زمین به دامنِ در خون کشیده میماند
طراوت از ثمرِ آسمانیان رفته ست
ترنجِ ماه به نارِ کفیده میماند
شکفته چون شوم از بوستان؟، که لاله و گل
به سینههای جراحت رسیده میماند
زمینِ ساکن و خورشیدِ آتشین جولان
به دست و زانوی ماتمرسیده میماند
کمندِ حادثه را چینِ نارسایی نیست
رمیدنی به غزالِ رمیده میماند
ز روی لاله ازآن چشم برنمیدارم
که اندکی به دلِ داغدیده میماند
چو تیر، راست روان بر زمین نمیمانند
عداوتی به سپهرِ خمیده میماند
تمتع از رخِ گل میبرند دیدهوران
به عندلیبِ گلوی دریده میماند
صائب تبریزی
#صائب_تبریزی
زمین به دامنِ در خون کشیده میماند
طراوت از ثمرِ آسمانیان رفته ست
ترنجِ ماه به نارِ کفیده میماند
شکفته چون شوم از بوستان؟، که لاله و گل
به سینههای جراحت رسیده میماند
زمینِ ساکن و خورشیدِ آتشین جولان
به دست و زانوی ماتمرسیده میماند
کمندِ حادثه را چینِ نارسایی نیست
رمیدنی به غزالِ رمیده میماند
ز روی لاله ازآن چشم برنمیدارم
که اندکی به دلِ داغدیده میماند
چو تیر، راست روان بر زمین نمیمانند
عداوتی به سپهرِ خمیده میماند
تمتع از رخِ گل میبرند دیدهوران
به عندلیبِ گلوی دریده میماند
صائب تبریزی
#صائب_تبریزی