تو ای وحشی غزال و هر قدم از من رمیدنها من و ...
تو ای وحشی غزال و هر قدم از من رمیدنها
من و این دشتِ بیپایان و بیحاصل دویدنها
تو و یک وعده و فارغ ز من هر شب به خوابِ خوش
من و شبها و دردِ انتظار و دل تپیدنها
نصیحتهای نیک اندیشیت گفتیم و نشنیدی
چه ها تا پیشت آید زین نصیحت ناشنیدنها
پر و بالم به حسرت ریخت در کنجِ قفس آخر
خوشا ایامِ آزادیّ و در گلشن دویدنها
کنون در من اگر بیند، به خواری و غضب بیند
کجا رفت آن به روی من به شوق از شرم دیدنها
تغافلهای او در بزم غیرم کشته بود امشب
نبودش سوی من هاتف گر آن دزدیده دیدنها
هاتف اصفهانی
#هاتف_اصفهانی
نقاشی از سورنا رزمجوئی
نقاشی شده با اکرولیک روی مقوای ماکت
من و این دشتِ بیپایان و بیحاصل دویدنها
تو و یک وعده و فارغ ز من هر شب به خوابِ خوش
من و شبها و دردِ انتظار و دل تپیدنها
نصیحتهای نیک اندیشیت گفتیم و نشنیدی
چه ها تا پیشت آید زین نصیحت ناشنیدنها
پر و بالم به حسرت ریخت در کنجِ قفس آخر
خوشا ایامِ آزادیّ و در گلشن دویدنها
کنون در من اگر بیند، به خواری و غضب بیند
کجا رفت آن به روی من به شوق از شرم دیدنها
تغافلهای او در بزم غیرم کشته بود امشب
نبودش سوی من هاتف گر آن دزدیده دیدنها
هاتف اصفهانی
#هاتف_اصفهانی
نقاشی از سورنا رزمجوئی
نقاشی شده با اکرولیک روی مقوای ماکت