فصل شصت و هفتم - سُئِلَ عِیْسی عَلَیْهِ یَا رُوْحَ اللهِّ اَیُّ شَیْیءِ اَعْظَمُ

فصل شصت و هفتم - سُئِلَ عِیْسی عَلَیْهِ یَا رُوْحَ اللهِّ اَیُّ شَیْیءِ اَعْظَمُ

سُئِلَ عِیْسی عَلَیْهِ یَا رُوْحَ اللهِّ اَیُّ شَیْیءِ اَعْظَمُ وَمَا اَصْعَبُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ قَالَ غَضَبُ اللهِّ قَالوا وَمَا یَنْجِی عَنْ ذلِکَ قَالَ اَنْ تَکْسِرَ غَضَبَکَ وَ تَکْظِمَ غَیْظَکَ طریق آن بود چون نفس خواهد که شکایت کند خلاف او کند و شکر گوید و مبالغه کند چندانی که در اندرون خود محبّت او حاصل کند زیرا شکر گفتن به دروغ از خدا محبت جستن است، چنین می فرماید مولانای بزرگ قدس الله سرهّ که اَلشِّکَایَةُ عَنِ الْمَخْلُوْقِ شِکَایَةٌ عَنِ الْخَالِقِ و فرمود دشمنی و غیظ در غیبت تو بر تو پنهانست همچون آتش چون دیدی که ستارهٔ جست آن را بکش تا بعدم باز رود از آنجا که آمده است و اگر مدد کنی بکبریتِ جوابی و لفظ مجازاتی ره یابد و از عدم دگر و دگر روان شود و دشوار توان آن را بازفرستادن بعدم اِدْفَعْ بِالَّتِیْ هِیَ اَحْسَنُ تا قهر عدو کرده باشی از دو وجه یکی آنک عدو گوشت و پوست او نیست اندیشهٔ ردیست چو دفع شد از تو ببسیاری شکر هر آینه ازو نیزدفع شود، یکی طبعاً که اَلْاِنْسَانُ عَبِیْدُ الْاِحْسَانِ و دومّ چو فایده نبیند چنانک کودکان یکی را بنامی میخوانند او دشنام میدهد ایشان را رغبت زیادت میشود که سخن ما عمل کرد و اگر تغییر نبیند و فایدهٔ نبیند میلشان نماند، دومّ آنک چو این صفت عفوی در تو پیدا آید معلوم شود که مذمتّ او دروغست کژ دیده است، او ترا چنانک توی ندیده است، و معلوم شود که مذموم اوست نه تو و هیچ حجّتی خصم را خجل تر از آن نکند که دروغی او ظاهر شود پس تو بستایش در شکر او را زهر میدهی زیرا که اظهار نقصانی تو میکند تو کمال خود ظاهر کردی که محبوب حقیّ که وَالْعَافِیْنَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُّ یَحِبُّ الْمُحْسِنیْنَ محبوب حق ناقص نباشد چندانش بستاکه یاران او بگمان افتند که مگر با ما بنفاقست که با اوش چندان اتفّاقست: برکن بر وفق سبلتشان گرچه دولتند بشکن بحکم گردنشان گرچه گردنند وَفَقنَّااللهُّ لِهذا.