سوی خانه خويش آمد عشق آن عاشق نواز عشق دارد در...

سوی خانه خويش آمد عشق آن عاشق نواز عشق دارد در تص
سوی خانه خويش آمد عشق آن عاشق نواز
عشق دارد در تصور صورتی صورت گداز

خانه خويش آمدي خوش اندرآ شاد آمدی
از در دل اندرآ تا پيشگاه جان بتاز

ذره ذره از وجودم عاشق خورشيد توست
هين كه با خورشيد دارد ذره ها كار دراز

پيش روزن ذره ها بين خوش معلق می زنند
هركه را خورشيد شد قبله چنين باشد نماز

در سماع آفتاب اين ذره ها چون صوفيان
كس نداند بر چه قولي بر چه ضربی بر چه ساز

اندرون هر دلي خود نغمه و ضربي دگر
پای كوبان آشكار و مطربان پنهان چو راز

شمس تبريزی تويي سلطان سلطانان جان
چون تو محمودی نيامد همچو من ديگر اياز

مولانای جااااان

#مولوی #مولانا