از خودت میپرسی : اون رؤیاهات کجا هستن؟ سرت رو...
از خودت میپرسی : اون رؤیاهات کجا هستن؟
سرت رو تکون میدی و میگی :
سالها چه زود میگذرن!
و باز هم از خودت میپرسی : تو با زندگیت
چکار کردی؟ بهترین سالهای عمرتو کجا به خاک سپردی؟ زندگی کردی یا نه ؟ ببین، به خودت میگی، دنیا چقدر داره سرد میشه. سالهای بیشتری میگذرن و با خودشون تنهایی ملالآوری رو میارن و بعد پیری تکیهزده به یک چوب زیر بغل لرزان لرزان میاد و درست بعدش بدبختی و خُرد شدن. دنیای خیالی تو تاریک میشه، رؤیاهات پوسیده میشن و مثل برگهای زرد میافتن.
آیا تنها ماندن، تنهای تنها، بدون اینکه چیزی برای تأسف خوردن داشته باشی، دردناک نیست؟ چون هر چی که من از دست میدم، همه، چیزهایی هستن که یه روزی "هیچ" میشن..
#داستایوسکی