مکارم اخلاق ، جلسه 15

موضوع : #مکارم_اخلاق تاریخ انتشار : 28 بهمن 1396 سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانیمکان : حسینیه مرحوم آیت الله علوی تهرانی نکته مهم: امام سجاد (ع) در جمله دوم دعا عرض کردند: " و ایمان من را به عالیترین مراتب ایمان برسان" و در جمله سوم عرض کردند: " یقینم را به کاملترین حد برسان". رابطه این دو فراز دعای مکارم با هم چیست؟ چرا این دو جمله در پی هم آمده است؟ پاسخش این است که برای رسیدن به کاملترین مرتبه ایمان لازم است که انسان به بالاترین مرتبه یقین برسد. هر چقدر که در مراتب یقین، سیر صعودی داشته باشیم در مراتب ایمان نیز سیر کمالی خواهیم داشت. بالاترین مرتبه یقین، ما را به کاملترین مرتبه ایمان میرساند. دلیل برای این مطلب دو فرمایش حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام است: حدیث اول: حضرت امیر (ع) فرمودهاند: "یقین، پایه و اساس ایمان است" یقین، یک شناخت جزمی است که غیر قابل بازگشت است و با واقع، مطابق است و تردیدپذیر نیست. این در مرتبه معرفت است. آن گاه لازم است که برای اینکه ایمان پیدا کنیم اولاً معرفت پیدا کنیم و سپس به عقیده تبدیل شود و بعد تصدیق پیدا کنیم که همین ایمان است. آن مرتبه معرفت که باور شود و به تسلیم بکشد هر چقدر قوی-تر باشد ایمان نیز کاملتر خواهد بود. حدیث دوم: حضرت امیر (ع) در فرمایش دیگر فرمودند: "پایه ایمان، یقین نیکو است". مراد از یقین نیکو، بالاترین مرتبه یقین است. اساساً ایمان ما را یقین تشکیل میدهد. رابطه جمله دوم و سوم دعای مکارم با آن جمله اول که صلوات بود چیست؟ رابطه این دو جمله با جمله اول در این است که مسلماً این دو جمله، درخواست است که به کاملترین مرتبه و بالاترین مرتبه یقین برسیم. در باب دعا، شرط اجابت دعا، این است که به صلوات بر پیامبر و آل پیامبر، مقرون باشد. چون صلوات، یک دعای مستجاب قطعی است و هر دعایی که با آن مقرون شود نیز مستجاب است. خداوند میفرماید: من حیا میکنم که یک دعای قطعی را مستجاب کنم و دعای دوم را رد کنم. و شرط اجابت هر دعایی، مقرون شدن به صلوات است. یقین دارای ثمرات و فوائدی است و همچنین دارای نشانههایی است: ثمره اول: صبر و شکیبایی، محصول یقین است. امام علی (ع) فرمودند:"شکیبایی و صبوری، نخستین لازمه یقین است" یعنی یقین که آمد اولین چیزی که در کنارش میآید صبر است. ثمره دوم: اخلاص است. به ما فرمودهاند اخلاص در عمل و در نیت داشته باشید که دوری از ریا است. امام علی (ع) فرمودند:"دلیل اخلاص، یقین است". پس اگر یقین داشته باشیم در عرض رشد می-کنیم. در طول رشد کردن، ایمان است و در عرض، صبر و اخلاص است. به ما فرمودهاند که در عبادات، اخلاص داشته باشیم. این اخلاص را با رسیدن به یقین میشود تهیه کرد. اکثر روایاتی که در باب یقین میآورند، در هر شعبهای که میآورند از وجود نازنین حضرت امیر المؤمنین است: "نتیجه یقین، اخلاص است" هم اخلاص در عمل و هم اخلاص در نیت. اگر انسان یک چنین نیت خالصانهای داشته باشد به آنجا میرسد که " ضربت (شمشیر) حضرت علی علیه السلام در روز خندق از عبادت جنّ و انس بالاتر بود" اگر یک چنین نیت خالصانهای داشته باشد برای خوابیدنش در بستر پیامبر، آیه نازل میکنند. اگر چنین اخلاصی داشته باشد برای بخشیدن انگشترش آیه نازل می-شود. توحیدیترین عمل را در سایه موحدانهترین نیت انجام میدهند. دلیلش این است که در یقین بالایی قرار دارند؛ آن چنان که خودشان میفرمایند: "اگر تمام پردهها کنار برود به یقین علی ابن ابی طالب، چیزی اضافه نمیشود". این یقین علی است که او را به این مرتبه میرساند، نه امامت و ولایت او. آنها که ارتزاق حضرت حق است و کسی به آنجا نمیرسد. ثمره سوم: آرزوی طولانی موجب غفلت انسان از ماسوی الله میشود. آرزوهای طولانی باعث غفلت از خدا و مرگ و قیامت میشود. به واسطه یقین میتوان آرزوهای طولانی را به آرزوهای کوتاهی تبدیل کرد. امام علی (ع) می فرماید: "کوتاهی آرزوها دلیل بر یقین است" ثمره چهارم: مسأله زهد است. بیشترین تمرکز فرمایشات امیر المومنین (ع) در نهج البلاغه روی مسأله زهد است. این زهد به سبب یقین به دست میآید. امام علی (ع) می فرماید: "زهد، میوه یقین است". امام علی (ع) می فرماید: "بیرغبتی انسان به آنچه که از بین میرود یعنی دنیا، به یقین انسان به آنچه که باقی میماند یعنی آخرت، بستگی دارد". اینکه میگویند در دنیا زهد داشته باشید بی سبب به دست نمیآید. باید دید که چقدر یقین به آخرت داریم. ثمره پنجم: توکل است. امام علی (ع) فرمودند:"توکل ناشی از نیرومندی یقین است" یعنی از مرحله قول الیقین به سمت برد الیقین هر چه بالاتر برویم توکل هم بیشتر خواهد بود. ولی اگر در مرتبه ظن متراکم باشیم هرگز توکل نخواهیم داشت. کسانی که اهل توکل هستند تکلیفمدار هستند، نه نتیجهمدار. امام حسین (ع) تکلیفشان را انجام دادند. حضرت صدیقه طاهره تکلیفشان را انجام دادند. به نتیجه نگاه نکردند. آنچه که وظیفه بود را انجام دادند و هرگز از تنها بودن و کم بودن هراس نداشتند. یک لحظه دست از تلاش بر نداشتند. این به نیکویی یقین بر میگردد. ثمره ششم: خشنودی و رضا و خرسندی است. امام علی (ع) فرمودند: "خشنودی به مقدرات، نتیجه یقین است" امام سجاد (ع) فرموده اند:" رضایت از مقدرات الهی هر چند ناخوشایند باشد، از نشانه‌های رسیدن به مراتب بالای یقین است" ایوب نبی که پیامبر عالیمقام الهی است، شخصی بود که همه چیز را داشت. همسر او، دختر حضرت یوسف است. دوازده فرزند داشته است. همه هم خوب بودهاند. در کشاورزی بینظیر بوده است. در دامداری بینظیر بوده است.شیطان به خداوند گفت: ایوب اهل شکرگذاری است چون وضع او خوب است. اگر وضعیتش نا به سامان شود هم شکر میگوید؟ خداوند همه چیز را از جناب ایوب گرفت. ولی شکرگذاریش هیچ تغییری پیدا نکرد. جایی بود که شیطان تسلیم شد. اینها به خاطر قوت یقین و عالی-ترین درجه یقین است. رضایت به قضای مکروه و ناپسند و ناخوشایند به خاطر یقین است. ثمره هفتم: مصیبتها برای اهل یقین، آسان و سبک است. حضرت سجاد در مناجاتی که با خداوند داشتند اینطور عرض کردند: "از تو مسألت دارم به من مرتبهای از یقین را بدهی که به واسطه آن، مصیبتهای دنیا بر من آسان شود" سختیهای زندگی اگر بخواهد بر کسی آسان شود، لازمهاش این است که شخص یقین داشته باشد. چه چیزهایی یقین را از بین میبرد؟ مانع اول: هوا و هوس یعنی پیروی از غیر خدا. قرآن کریم، سه اله را معرفی میکند. اله یعنی موجودی که مورد پرستش قرار میگیرد: 1. یکی الله است. 2. یکی شیطان است که به خدا وعده دادهایم که او را نپرستیم: در سوره یس آیه 60 می فرماید: " آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکاری است؟!" 3. سومین اله، هوا و هوس است: خداوند در سوره جاثیه آیه 23 می فرماید: " کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده" پیروی از هوا و هوس یکی از عوامل از بین بردن یقین است. امام علی (ع) می فرماید:"غلبه کردن هوا و هوس، موجب افساد یقین است" مانع دوم: حرص است. امام علی (ع) فرمودند: "حرص، یقین را از بین میبرد" حرص، از رذائل اخلاقی است. موجب میشود که انسان، بیش از آنچه که احتیاج دارد را جمعآوری کند. این کار، کار حریص است. حرص، مقولهای است که یقین را از بین برده است. مانع سوم: حب المال است. پولدوستی است. امام علی (ع) فرمودند:"مالدوستی، دین را سست میکند و یقین را از بین میبرد" مانع چهارم: جدل کردن است. مجادله کردن است. امام علی (ع) می فرمایند: "مجادله کردن در دین، یقین را از بین میبرد" مجادله کردن یعنی بحث و گفتگو کردن با طرف مقابل به قصد تحقیر یا اهانت کردن. به این میگویند جدال کردن. همین حرف اگر در مرتبه دین باشد، مجادله است. مانع پنجم: ارتباط با دنیاپرستان. دنیا، یک مقولهای است که پسوندهای متعددی دارد. دنیاپرستی، دنیاطلبی، دنیادوستی، دل بستگی به دنیا، فریب دنیا خوردن و ... همه اینها در مورد دنیا هست و آثارش با یکدیگر متفاوت است. حضرت امیر علیه السلام میفرماید: "ارتباط با دنیاپرستان، دین را معیوب و یقین را سست میکند و از بین میبرد" دنیاپرستی یعنی چه؟ یعنی در دنیا طوری زندگی کنیم که الله، هدفمان نباشد. امیر المؤمنین علی علیه السلام زحمت میکشیدند و همه اموالشان را میبخشیدند. امیر المؤمنین کار میکردند که از پول او هزار اسیر آزاد شوند. این کار، کار علی است. کار میکردند و عرق جبین می-ریختند؛ ولی تمام منعفت کارشان برای دیگران بود. مانع ششم: طمع است. طمع، چشم داشتن به مال دیگران است. در مقابل طمع، استغناء است یعنی بینیازی از دیگران. حضرت امیر المؤمنین علیه السلام میفرماید: "علت تباهی یقین، طمع است" منبع: http://fares.ir/post/660