مکارم اخلاق ، جلسه 14

موضوع : #مکارم_اخلاق تاریخ انتشار : 26 بهمن 1396 سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانیمکان : حسینیه مرحوم آیت الله علوی تهرانی معنای حقیقی ایمان تسلیم است؛ اگر به خدا ایمان داریم در مقابل خدا تسلیم هستیم. تسلیم در مقابل خدا بودن یعنی در مراتب بیست و دو گانه توحید قرار داریم. بعضی از مراتب بیست و دوگانه توحید: توحید در محبت یعنی فقط خدا را دوست داشتن و به او عشق ورزیدن. توحید در حاکمیت یعنی فقط حکومت خدا را بپذیریم. توحید در تشریع یعنی فقط قانون‌گذاری خدا را بپذیریم. توحید در خوف یعنی فقط از خدا بترسیم. توحید در رجاء یعنی فقط به خدا دل ببندیم... برای اینکه چنین تسلیم و ایمانی را داشته باشیم باید معرفتی که ما را به اینجا میرساند دارای دو ویژگی باشد: 1. مطابق با واقع باشد. یعنی جهل نباشد. 2. شک در آن راه نداشته باشد. تردیدپذیر نباشد. جزمی باشد. چنین معرفتی، یقین است. چنین تسلیمی فقط در پی یقین حاصل میشود. اگر شناختی که ما از حضرت حق داریم در مرتبه یقین باشد یعنی جزمی باشد و مطابق با واقع باشد، ما را به آن تسلیم می‌رساند. این یقین، شبههپذیر و زوالپذیر نیست. بیشترین میزان شبهات هم اگر مطرح شود کسی که برای رسیدن به تسلیم در برابر ذات اقدس اله، معرفت و دانش او یقینی باشد، دچار شبهه نمیشود. چنین حقیقتی که زوالناپذیر و مطابق با واقع باشد را یقین میکند. باید این حاصل شود تا یقین حاصل شود. حضرت امیرالمومنین (ع) فرمودهاند: "چه سعادت بزرگی دارد کسی که قلبش مباشر با نسیم یقین است" این مرحله پنجم یقین بنام بَرد الیقین است. حضرت امیر میفرماید: سعادت در برد الیقین است. درست است که سعادت است اما کم است. امام رضا (ع) می فرماید:"کمترین چیزی که بین بندگان تقسیم شده است یقین است". یقین را کم توزیع کردهاند. ما مملو از ظن متراکم هستیم. شاید ظن متراکم تداوم داشته باشد؛ اما مشکلش این است که شبهه-پذیر است. ممکن است که شبههاش انسان را نگیرد؛ ولی دفعه بعد قطعاً میگیرد. چیزی که شبههاش انسان را نخواهد گرفت، معرفت یقینی است. به همین دلیل است که وقتی قطار اسلام از ریل غدیر به سقیفه رفت، این روایت صادر شد: " بعد از رسول خدا جز هفت نفر، همه مرتد شدند" یعنی این هفت نفر دارای معرفت یقینی بودند. بقیه ظن متراکم داشتند. ظن متراکم از دست میرود. مشکل دارد. بنابراین باید در زندگیهایمان یک بازنگری کنیم و ببینیم اولاً اهل ایمان هستیم یا نه و ثانیاً اینکه ایمانمان از چه راهی به دست آمده است. ایمان برخی آدمها در اثر یک جوزدگی به دست میآید. حال است. حال، ثبات ندارد. از بین میرود... امام زین العابدین علیه السلام در دعای ابو حمزه عرضه می دارد: "خداوندا! ایمان و یقینی به من عنایت کن که همواره در قلب من باشد". یعنی: اگر منشأ ایمان، یقین باشد آن ایمان دارای ثبات است. بنابراین باید به دنبال یقینی کردن معارفمان برویم. نتیجه چنین ایمان یقینی که در قلب انسان باشد را حضرت در ادامه دعا میفرمایند: " تا بدانم هرگز چيزى به من نمی رسد، جز آنچه تو برايم نوشتی" یعنی: چیزی به من نمیرسد مگر اینکه تو برای من مقدر کرده باشی. آن چیزی که به ظاهر خیر است و آن چیزی که به ظاهر شر است. یعنی اگر سختی هم در زندگی به من میرسد تو نوشتهای. اگر کسی بخواهد به مقدراتش راضی باشد باید در مرتبه ایمان یقینی باشد. خداوند در حدیث قدسی می فرماید: "وقتی بنده به مرتبه یقین برسد اهمیتی نمیدهد که زندگیش در سختی است یا در آسانی" یک قدم بالاتر و لُب کلام را امام صادق (ع) می فرمایند: " در شگفتم از مسلمانی که خدای متعال برایش سرنوشتی تعیین نکند جز آن که خیر او باشد اگر بدنش را با قیچی بِبُرند خیر اوست و اگر هم تمام مشرق و مغرب روی زمین را مالک شود خیر اوست" خداوند به حضرت موسی فرمود: " احدی را محبوبتر از بنده مومنم خلق نکردم و اگر او را مبتلا بر بلایی می سازم حتماً به خیر و صلاح اوست" رسیدن به این یقین را باید از خداوند درخواست کرد. " امام سجاد علیه السلام تعقیب بعد از نماز مغرب را طولانی می‌کردند و زیاد می‌نشستند، (و) از خداوند درخواست یقین می‌کردند." درخواست یقین میکردند. چون یقین، روزی است. امام رضا (ع) می فرماید:"کمترین چیزی که بین بندگان تقسیم شده است یقین است". پس یقین، مرزوق الهی است. نقل دو حدیث در این زمینه: حدیث اول: حضرت رسول (ص) میفرماید: "بدانید که در دنیا چیزی بهتر از یقین و عافیت به مردم داده نشده است. این دو را از خدا بخواهید" حدیث دوم: حضرت امیرالمومنین علی (ع) می فرماید: " اى مردم از خداوند بخواهيد به شما يقين عطا كند، و شما را عافيت دهد، چون بزرگترين نعمت‏ها عافيت مى‏باشد، و بهترین چیزی كه همواره در قلب جاى دارد يقين است، فریب خورده كسى است كه در دين خود زيان كند، و مغبوط شخصى است كه در يقين مورد غبطه ديگران باشد" یعنی: انسان باید واقعاً نسبت به کسانی که دارای مرتبه یقین هستند غبطه بخورد. در قرآن کریم سوره احزاب آیه 21 میفرماید: " مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود" پیامبر مقتدای ما است. در چه چیزی به پیامبر اقتدا کنیم؟ زمانی که جناب معاذ ابن جبل از پیامبر سؤال کرد: یا رسول الله! چه عملی داشته باشم؟ پیامبر به او فرمود: "ای معاذ! در یقین (به توحید) به پیامبرت اقتدا کن. معاذ گوید: گفتم: شما رسول خدایی و من معاذم، حضرت فرمود: ای معاذ! اگر در عملت کوتاهی هست (آن را از این جبران کن:)") یعنی: اگر چه عمل تو کم است؛ ولی باز هم در یقین به من تأسی کن. مردمی که در حالت تردید هستند دارای ظن متراکم هستند. اینها یک جایی کم میآورند. افرادی که امام حسین (ع) را ترک کردند به خاطر این بود، که دارای مرتبه یقین نبودند. نماز می خواندند. روزه می گرفتند. همان نماز و روزه را با ظن متراکم به دست آورده بودند. این ظن متراکم تا آن بزنگاه با آنها همراه بود. من اگر بدانم و به این آیه اعتقاد داشته باشم آیه 14 سوره علق: " آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می‌بیند؟!" اگر من اعتقاد داشته باشم که خدا من را میبیند و نتیجه این دیدن خدا این است که خداوند در آیه 38 مدثر می فرماید: " (آری) هر کس در گرو اعمال خویش است" یعنی هر کسی در گرو اعمال خودش است و به همین جهت هم هست که خداوند در سوره زلزله آیه 7 و 8 می فرماید: " پس هر کس هموزن ذرّه‌ای کار خیر انجام دهد آن را می‌بیند! و هر کس هموزن ذرّه‌ای کار بد کرده آن را می‌بیند!". اگر ما به این سه آیه اعتقاد داشته باشیم و از رأس تا پایین، این سه آیه را باور داشته باشیم مسلماً تمام کارها نیک خواهد بود. چون آن وقت است که میگوییم خدا ما را میبیند و اعمال ما آن طرف را میسازد و به ازای اعمالم به من جزا میدهند و اگر عمل من خیر باشد جزای خیر میدهند و اگر شر باشد جزای شر میدهند؛ آن وقت عقل حکم میکند که من جز کار خیر انجام ندهم. اگر کسی یقین بداند که تمام نعمتهای فردی و اجتماعی، ظاهری و باطنی، جسمانی و روحانی و ... از جانب منعم حقیقی یعنی خدای تعالی است پیوسته در مقام انفعال و شرمندگی و تشکر و سپاسگزاری قرار خواهد گرفت. اگر کسی یقین بداند که خداوند برای مؤمنان و اهل عبادت، بهشتی را آفریده و انواع خوشیهای و نعمتهایی را هیچ چشمی ندیده است و هیچ گوشی نشنیده است را آماده کرده است، به طور مسلم در مقام امید و اشتیاق به نعمتهای اخروی قرار میگیرد و برای نیل به آن نعمتها اعمال نیک انجام می-دهد و موجبات وصول به آنها را فراهم میکند. اگر کسی یقین بداند که خدایی هست و طبقات هفتگانه جهنم را برای گنهکاران مقرر داشته است و هر گروهی را در طبقهای معذب خواهد کرد یقیناً مرتکب گناه نمیشود و شخصیت و زندگی خودش را به معصیت آلوده نمیکند و خود را از این عذاب الیم نجات میدهد. اگر کسی یقین داشته باشد که تمام امور و حوادث مستند به خدای بزرگ است و تماماً از روی حکمت و مصلحت و عنایت ازلی و نظام احسن صادر میشود به طور حتم در برابر همین حوادث، سرِ تسلیم فرود میآورد و همه را از خداوند تلقی میکند و لباس رضا میپوشد. یک جملهای خداوند دارد که بسیار گلایهآمیز است؛ ولی با لطف بیان کرده است. میفرماید: بنده من! من نمازِ روزت را همان روز از تو میخواهم و تو روزی فردایت را امروز از من میخواهی. مگر من نماز فردایت را امروز از تو خواستهام که تو روزی فردایت را امروز از من میخواهی؟ چنانچه که اگر شخص یقین نماید که خداوند، عین کمال و رحمت و رأفت و لطف و رحمت است یقیناً پیوسته اشتیاق لقاء او را خواهد داشت: خداوند در سوره کهف آیه 110 می فرماید: " پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد" خداوند فرموده است: بنده من! تو یک قدم به سمت من بیا تا من ده قدم به سمت تو بیایم. این یعنی تلاش کردن و قدم برداشتن برای خدا. تو به قدم زدن بیا تا من با دویدن بیایم. اگر هر مشکلی هست به خاطر این است که ما دارای ظن متراکم هستیم. اگر انسان به یقین برسد فرزند شش ماههاش را از دست میدهد. جوان هجده سالهاش را از دست میدهد... ولی چون همه اینها را از ناحیه خداوند میبیند سر به سجده میگذارد و عرضه میدارد: "خدایا راضی به قضاء تو هستم تسلیم امر تو هستم و هیچ معبودی جز تو نمی باشد" منبع: http://fares.ir/post/659