گلستان سعدی - باب هشتم در آداب صحبت - بخش 113 - حکیمی را پرسیدند چندین درخت نامور که خدای عزوجل آفریده است و برومند هیچ یک را آزاد نخوانده‌اند مگر سرو را

گلستان سعدی - باب هشتم در آداب صحبت - بخش 113 - حکیمی را پرسیدند چندین درخت نامور که خدای عزوجل آفریده است

حکیمی را پرسیدند: چندین درخت نامور که خدای -عزّوجل- آفریده است و برومند هیچ یک را آزاد نخوانده‌اند مگر سرو را که ثمره‌ای ندارد. درین چه حکمت است؟ گفت: هر درختی را ثمره معین است که به وقتی معلوم به وجود آن تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده شود و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوشست و این است صفت آزادگان.

به آنچه می گذرد دل منه که دجله بسی

پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد

گرت ز دست بر آید چو نخل باش کریم

ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد