امرکردن سلیمان علیه السلام پشهٔ متظلم را به احضار خصم به دیوان حکم - پس سلیمان گفت ای زیبادوی - مولوی - مثنوی معنوی - دفتر سوم - بخش 224

امرکردن سلیمان علیه السلام پشهٔ متظلم را به احضار خصم به دیوان حکم - پس سلیمان گفت ای زیبادوی - مولوی - مثنوی معنوی - دفتر سوم - بخش 224

پس سلیمان گفت ای زیبادوی

امر حق باید که از جان بشنوی

حق به من گفتست هان ای دادور

مشنو از خصمی تو بی خصمی دگر

تانیاید هر دو خصم اندر حضور

حق نیاید پیش حاکم در ظهور

خصم تنها گر بر آرد صد نفیر

هان و هان بی خصم قول او مگیر

من نیارم رو ز فرمان تافتن

خصم خود را رو بیاور سوی من

گفت قول تست برهان و درست

خصم من بادست و او در حکم تست

بانگ زد آن شه که ای باد صبا

پشه افغان کرد از ظلمت بیا

هین مقابل شو تو و خصم و بگو

پاسخ خصم و بکن دفع عدو

باد چون بشنید آمد تیز تیز

پشه بگرفت آن زمان راه گریز

پس سلیمان گفت ای پشه کجا

باش تا بر هر دو رانم من قضا

گفت ای شه مرگ من از بود اوست

خود سیاه این روز من از دود اوست

او چو آمد من کجا یابم قرار

کو بر آرد از نهاد من دمار

همچنین جویای درگاه خدا

چون خدا آمد شود جوینده لا

گرچه آن وصلت بقا اندر بقاست

لیک ز اول آن بقا اندر فناست

سایه‌هایی که بود جویای نور

نیست گردد چون کند نورش ظهور

عقل کی ماند چو باشد سرده او

کل شیء هالک الا وجهه

هالک آید پیش وجهش هست و نیست

هستی اندر نیستی خود طرفه‌ایست

اندرین محضر خردها شد ز دست

چون قلم اینجا رسیده شد شکست