چقدر هوای خودمان را داریم؟

روی بیلبوردی توی یکی از اتوبان های تهران نوشته شده: «چقدر هوای خودمان را داریم؟» گمان نمی کنم منظورش از این سوال این باشد که مثلا از کرم دور چشم مان سر وقت استفاده می کنیم یا نه؟ یا قرص های مولتی ویتامین و زینک و ب_کمپلکس مان را سر ساعت می خوریم. وقتی می پرسند چقدر هوای خودمان را داریم یعنی چقدر عزت نفس داریم، چقدر خودمان را دوست داریم و چقدر به خودمان اهمیت می دهیم، حتی چقدر دیگران را تحمل می کنیم. این آخری را جدی تر از بقیه بگیریم. زندگی انقدر سخت شده که جایی برای تحمل رفاقت های بیخودی باقی نگذاشته، یکی آزارتان می دهد، حذفش کنید، به همین سادگی، می گویید ساده نیست می گویم اتفاقا به همین سادگی است. اصلا فکر کنید عید است، فکر کنید باید خانه تکانی کنید، این بار ذهن تکانی کنید، آدم های اضافه را دور کنید، خط بزنید، خوب ها را نگهدارید، یکی دو تا دوست خوب کافیست، آنی که زبانش شلاق دارد به چه کارتان می آید، رفتید پیاله ای چای خوردید و برگشتید خانه، دو ماه طول کشید آن انرژی منفی حاصل از معاشرتش را دفع کنید، این رفاقت نیست، مازوخیسم است اگر تکرارش کنید. همین چند وقت پیش، پسر یکی از دوستانم موقع مشق نوشتن از من پرسید: «این ریاضی به چه دردی می خورد، من اصلا دوستش ندارم خاله مریم.» گفتم: « به دردت می خورد، صبر کن قد و اندازه ی من که شدی می فهمی...خصوصا مبحث فاکتور گرفتن اش.» فاکتور بگیرید، اگر کسی بار اضافه است، اضافه بار پرداخت نکنید. داستان فردین بازی خیلی وقت است تمام شده. یادتان بماند شما رابین هود نیستید، من هم نیستم، نمی خواهم که باشم. هوای خودمان را بیشتر داشته باشیم. #مریم_سمیع_زادگان #عزت_نفس