مردی در حال تمیز کردن اتومبیل جديدش بود كودک ۶ ساله اش تك...

مردی در حال تمیز کردن اتومبیل جديدش بود كودک ۶ ساله اش تكه سنگی برداشت و بر روی بدنه اتومبيل خطوطی را انداخت. مرد آنچنان عصبانی شد كه دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محكم پشت دست او زد؛ بدون انكه به دليل خشم متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبيه نمود. در بيمارستان به سبب شكستگی‌های فراوان انگشت های دست پسر قطع شد. وقتی كه پسر چشمان اندوهناک پدرش را ديد از او پرسيد " پدر كی انگشتهای من در خواهند آمد ؟ " آن مرد آنقدر مغموم بود كه هيچ نتوانست بگويد به سمت اتوموبيل برگشت و چندين بار با لگد به آن زد. حيران و سرگردان از عمل خويش روبروی اتومبيل نشسته بود و به خطوطی كه پسرش روی آن انداخته بود نگاه می كرد . او نوشته بود . دوستت دارم پدر روز بعد آن مرد خودكشی كرد. خشم و عشق حد و مرزی ندارند. دومی ( عشق ) را انتخاب كنيد تا زندگی دوست داشتنی داشته باشيد و اين را به ياد داشته باشيد كه اشياء برای استفاده شدن و انسانها برای دوست داشتن می باشند. در حاليكه امروزه از انسانها استفاده می‌شود و اشياء دوست داشته می‌شوند. همواره در ذهن داشته باشيد كه اشياء برای استفاد شدن و انسانها برای دوست داشتن می‌باشند."