خیلی دلم می خواد بدونم پیر مردی که تنها روی نیمکت پارک نش...

خیلی دلم می خواد بدونم پیر مردی که تنها روی نیمکت پارک نشسته به چه چیزی فکر می کنه! شاید او نقبی به گذشته زده ودر خاطر اتش به اولین عشق زندگیش فکر می کند... شاید به عشقی فکر می کنه که ساعتها درراه مدرسه به انتظارش می ایستاده تا نامه ای که بو ی عشق می داد را به او بدهد..... نامه ای که اطراف آ ن را با گلهای زیبا نقاشی کرده بود.... شاید به این فکر می کنه که نامه را بارها وبارها نوشته تا بدست محبوبش بدهد.... اما....... هیچگاه نتوانسته بود این نامه را به عشقش برساند.... شاید به این فکر می کنه که تقدیر چه بازی هایی را برایش رقم زده.... شاید به این فکر می کنه اگه یک بار فقط یک بار جرات پیدا کرده بود نامه را به او بدهد مسیر زندگیش عوض می شد وزندگیش پر از احساس وعشق می شد و حالا مجبور نبود بخاطر خلایی که از مسائل عاطفی نشات می گیره تنها همدمش نیمکت پارک باشد. عظیم نجفی #عظیم_نجفی