زندگینامه رابرت دنیرو

زندگینامه رابرت دنیرو
رابرت دنیرو، بازیگر برنده اسکار افسانه‌ای، در فیلم هایی مانند راننده تاکسی (Taxi Driver)، پدرخوانده: قسمت دوم (The Godfather: Part II)، گاو خشمگین (Raging Bull)، بیداری‌ها (Awakenings) و کارآموز (The Intern) درخشیده است.

رابرت دنیرو کیست؟

رابرت دنیرو، در 17 اوت 1943 در نیویورک به دنیا آمد. در  16 سالگی مدرسه را رها کرد تا با استلا آدلر (Stella Adler) بازیگری را فرابگیرد. پس از آن با بسیاری از کارگردانان تحسین شده سینما، از جمله بران د پالما (Brian De Palma)، الیا کازان (Elia Kazan) و، مهمتر از همه، مارتین اسکورسیزی (Martin Scorsese) کار کرد. نقش دنیرو در پدرخوانده: قسمت دوم (1974) برای او اولین جایزه اسکار را به ارمغان آورد. او به بازی در فیلم‌های دیگر تحسین شده توسط منتقدان ادامه داد. از جمله شکارچی گوزن (The Hunter Deer - 1978)، و گاو خشمگین (Raging Bull - 1980) که دومین جایزه آکادمی را برایش به همراه داشت. در دهه 1990، دنیرو شاهد ادامه موفقیت‌هایش با فیلم‌هایی نظیر رفقای خوب (Goodfellas) و تحلیلش کن (Analize This) بود. او اخیرا برای کار خود در فیلم دفترچه امیدبخش (Silver Linings Playbook - 2012)، برای هفتمین بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد.

همسر و خانواده
دنیرو در سال 1976 با بازیگر دایان ابوت (Diahnne Abbott) ازدواج کرد. این زوج پس از 12 سال، در سال 1988، از هم جدا شدند. حاصل این ازدواج یک پسر و یک دختر است. دنیرو پس از آن با مدل توکی اسمیت (Toukie Smith) زندگی کرد که حاصل آن دو پسر دوقلو در سال 1995 بود. سپس در سال 1997، دنیرو با گریس های‌تاور (Grace Hightower) ازدواج کرد که از او نیز صاحب یک پسر و یک دختر است.

ارزش دارایی‌های دنیرو

وبسایت Bankrate.com در سال 2017 اعلام کرد که دارایی‌های خالص رابرت دنیرو 200 میلیون دلار است.

فیلم ها

اسکارها: "Godfather: Part II" و "Raging Bull"

در سال 1974 دنیرو خودش را به عنوان یکی از بهترین بازیگران کشور معرفی کرد. با دریافت جایزه اسکار برای به تصویر کشیدن ویتو کورلئونه در پدرخوانده: قسمت دوم. نقشی که برای بازی در آن یاد گرفت تا به زبان سیسیلی صحبت کند. دو سال بعد، دنیرو احتمالا بهترین عملکرد خوددر زندگی حرفه‌ایش را با بازی در نقش راننده انتقام‌جوی تاکسی تراویس بیکل (Travis Bickle) و به همراه جودی فاستر (Jodie Foster) در فیلم راننده تاکسی (Taxi Driver) به کارگردانی مارتین اسکورسیزی به نمایش گذاشت. او همچنان به نشان دادن مهارت فوق‌العاده خود به عنوان یک بازیگر نقش‌های دراماتیک در شکارچی گوزن (The Deer Hunter) در سال 1978 ادامه داد. این فیلم داستان گروهی از دوستان را به تصویر می‌کشد که تحت تأثیر تجربیات جنگ ویتنام قرار می‌گیرند.

پس از آن، یک بار دیگر تحت مدیریت اسکورسیزی، دنیرو شخصیت بوکسور میان‌وزن جیک لاموتا (Jake LaMotta) را در فیلم تجاری گاو خشمگین (Raging Bull - 1980) به تصویر کشید. فیلمی که از نظر تجاری شکست خورد، اما از نگاه منتقدان بسیار مورد تحسین قرار گرفت. دنیرو مجبور شد برای بازی در نقش لاموتا، 60 پوند عضله اضافه کند و پاداش این پشتکار خود را با جایزه اسکار سال 1981 برای بهترین بازیگر نقش اول مرد دریافت کرد. پس از فیلم اعترافات واقعی (True Confessions) در سال 1981، نقش‌‌های بعدی او، یک کمدین استندآپ مشتاق در سلطان کمدی (The King of Comedy - 1983) اسکورسیزی بود و یک گانگستر یهودی در حماسه تاریخی پرشور روزی روزگاری در امریکا (Once Upon a Time in America - 1984) بود.

دیگر پروژه های قابل توجه در فهرست فیلم‌های متنوع این بازیگر در دهه 80 عبارتند از: فیلم علمی-تخیلی هنری برزیل (Brazil - 1985) و فیلم الهام گرفته از تاریخ ماموریت (The Mission - 1986)  و به دنبال آن‌ها درام جنایی تسخیرناپذیران (The Untouchables - 1987) که دنیرو در آن نقش گانگستر معروف آل کاپون را در مقابل کوین کاستنر در نقش الیوت نس بازی می‌کند و کمدی اکشن فرار شبانه (Midnight Run - 1988).

تحسین برای "Goodfellas" و "Awakenings"

دنیرو دهه 1990 را با فیلم رفقای خوب افتتاح کرد. یکی دیگر از فیلم های مشهور گانگستری مارتین اسکورسیزی که دنیرو در آن با  ری لیوتا (Ray Liotta) و جو پشی (Joe Pesci) همبازی بود. دنیرو پس از آن در پروژه ای که یک نامزدی اسکار دیگر برایش به همرا داد، تصویری از یک بیمار کاتاتونی را که به هشیاری باز می‌گردد را در فیلم (Awakenings  - 1990) به نمایش گذاشت. فیلمی به کارگردانی پنی مارشال (Penny Marshall) و با بازی رابین ویلیامز (Robin Williams) در نقش شخصیتی مبتنی بر پزشک الیور استاک (Oliver Sacks) . درام، همچنان ژانر انتخابی دنیرو بود؛ او در فیلم در مضان جرم (Guilty by Suspicion) در نقش یک کارگردان که نامش در لیست سیاه قرار گرفته است و در فیلم ران هاوراد (Ron Howard)، بک درفت (Backdraft) در نقش یک افسر آتش‌نشانی بازی کرد. هر دو در سال 1991.

به زودی پس از آن، این بازیگر دوباره با اسکورسیزی در فیلمی در ژانر وحشت همراه شد. او برای این فیلم دوباره وزن اضافه کرد تا تبدیل به یک متجاوز با خالکوبی بر روی بدن شود که خانواده‌ای را به صورت مخفیانه تعقیب می‌کند. به این ترتیب او در سال 1991 در بازسازی فیلم تنگه وحشت (Cape Fear) بازی کرد. فیلم اولیه، یک فیلم هیجانی با بازی گریگوری پک (Gregory Peck)، رابرت میچوم (Robert Mitchum)، پولی برگن (Polly Bergen) و لوری مارتین (Lori Martin) در سال 1962 بود که در فیلم اخیر نیکل نولتی (Nick Nolte)، جسیکا لنگ (Jessica Lange) و ژولیت لوئیس (Juliette Lewis) بازی کردند. (پک و میچوم در فیلم بازسازی نیز  ظاهر شدند.) دنیرو ششمین نامزدی برای جایزه اسکار را نیز برای این فیلم به دست آورد و در ضمن، این فیلم تبدیل به پرسودترین همکاری متقابل این بازیگر و اسکورسیزی شد و بیش از 182 میلیون دلار در سراسر جهان درآمدزایی کرد.

"کازینو" و بازی در ژانر کمدی

پس از بازی در فیلم‌های کمدی مانند شب و شهر (Night and the City - 1992) و سگ دیوانه و افتخار (Mad Dog and Glory - 1993)، دنیرو در درام دیگری به نام زندگی این پسر (This Boy's Life - 1993) ظاهر شد که در آن تصویر یک پدر آزاردهنده را در مقابل لئوناردو دی کاپریوی (Leonardo DiCaprio) جوان ارائه می‌داد. در همان سال، دنیرو اولین تجربه کارگردانی خود را با فیلمی به نام داستانی از برانکس (A Bronx Tale) به دست آورد. فیلم با اقتباسی از نمایش‌نامه‌ای در مورد یک بازی مردانه ساخته شد که توسط چاز پارمینتری (Chazz Palminteri) نوشته و اجرا شده بود. در سال 1994، دنیرو در نقش هیولا ظاهر شد که عملا چهره‌اش غیرقابل تشخیص بود. او در فیلم بازیگر / کارگردان کنت برانا که اقتباسی از رمان مری شلی (Mary Shelley) به نام فرانکشتاین (Frankenstein) بود، ظاهر شد.

پاییز سال 1995 شاهد یکی دیگر از داستان‌سرایی های اسکورسیزی در مورد زندگی خلاف‌کاران بود. این بار در لاس وگاس. دنیرو در فیلم کازینو نقش شخصیتی را که بر اساس زندگی یک شخص واقعی به نام فرانک "لفتی" روزنتال (Frank "Lefty" Rosenthal) نوشته شده بود. شارون استون (Sharon Stone) و پشی (Pesci) نیز با او در این فیلم همبازی بودند. فیلم مخمصه (Heat) مایکل مان نیز در همان سال ساخته شئ و دنیرو دوباره با ستاره پدرخوانده، آل پاچینو همبازی شد. در نقش یک دزد بانک که در اندیشه خروج از این کار را دارد و یک کارآگاه پلیس قصد به دام انداختن او را دارد.

برای بقیه دهه 90 تا رسیدن به هزاره جدید، سالی نبود که بگذرد و دنیرو در یک نقش بزرگ روی پرده نمایش چه در نقش اول و چه در نقش دوم ظاهر نشود. در سال‌های آخر قرن بیستم، دنیرو تصمیم گرفت که وارد عرصه دیگری شود. او در سال 1999 در فیلم تحلیلش کن (Analyze This) بازی کرد. یک فیلم خنده دار و بسیار محبوب که فیلم ‌هایی که او درباره زندگی خلافکاران بازی کرده بود و به خاطرشان مشهور شده بود را دست می‌انداخت. تحلیلش کن به فروش بیش از 100 میلیون دلاری در داخل کشور دست یافت. دنیرو در این فیلم نقش یک رئیس باند جنایتکاران را بازی می‌کرد که از یک درمانگر (بیلی کریستال) کمک می‌خواست.

"Meet the Parents" و "The Good Shepherd"


در سال 2000 دنیرو در کمدی دیگر به نام ملاقات با والدین (Meet the Parents) ظاهر شد. او در این فیلم نقش پدرزن آینده نماد دیگر پرده سینما، بن اسیتلر (Ben Stiller) را بازی می‌کرد. موفقیت اعجاب‌برانگیز این فیلم باعث تولید دو دنباله برای آن شد: دیدار با فوکرها با (Meet the Fockers - 2004) و فوکرهای کوچک (Little Fockers - 2011)، که این و نیز موفقیت خوبی در گیشه به دست آوردند. دنیر در سال‌های پس از آن در بین نقش‌های کمدی و جدی در نوسان بود. او برای فیلم آن را تحلیل کن (Analyze That) در سال 2002 دوباره به بیلی کریستال (Billy Crystal) پیوست پیوست و در سال 2006 با تریلر جاسوسی چوپان خوب (The Good Shepherd) همراه با مت دیمون (Matt Damon) و آنجلینا جولی (Angelina Jolie) ظاهر شد و این فیلم را کارگردانی نیز کرد. در سال بعد دنیرو در نقش یک دزد دریایی مرموز با قلبی از طلا طلا در فیلم فانتزی گَرد ستاره (Stardust) بازی کرد و در سال 2009 با بازی در فیلم حال همه خوب است (Everybody's Fine) به ژانر درام بازگشت.

"Silver Linings Playbook"


دنیرو یک بار دیگر برای بازی در فیلم دیوید اُ راسل (David O. Russell) دفترچه امید بخش (Silver Linings Playbook)، نامزد دریافت جایزه اسکار شد. او در این فیلم در نقش پدر فردی که از نظر روانی پریشان احوال بود را بازی می‌کرد. نقش پسر را بردلی کوپر (Bradley Cooper) بازی می‌کرد. او سال بعد در کمدی عروسی بزرگ (The Big Wedding) همراه با دایان کیتون (Diane Keaton) و کاترین هیگل (Katherine Heigl) ظاهر شد. پروژه های دیگر منتشر شده وی در سال 2013 عبارتند از فیلم هیجان انگیز فصل کشتن (Killing Season) و کمدی آخرین وگاس (Last Vegas). وی در فیلم دوم با بازیگران قدیمی، مایکل داگلاس (Michael Douglas)، مورگان فریمن (Morgan Freeman) و کوین کلاین (Kevin Kline) همبازی بود.

دنیرو دوباره به کارگردان دفترچه امیدبخش راسل و ستارگان آن، کوپر و جنیفر لارنس (Jennifer Lawrence) پیوست و در سال 2015 در فیلم جوی (Joy) بازی کرد. فیلمی زندگی‌نامه‌ای بر اساس زندگی مخترع معجزه مُپ (Miracle Mop)، جوی مانگانو (Joy Mangano). سپس در همان سال، دنیرو در نقش مردی که زنش را از دست داده است و به سر کار باز می‌گردد در فیلمی از نانسی مِیرز (Nancy Meyers) بازی کرد؛ کارآموز (The Intern). در سال 2016 او در فیلم زندگی‌نامه‌ای دیگری به نام دست های سنگ (Hands of Stone)، نقش ری آرچل (Ray Arcel) مربی بوکسور پانامایی روبرتو دوران (Roberto Durán) را بازی کرد. در همان سال دنیرو مدال ریاست جمهوری آزادی را از رئیس جمهور اوباما را به خاطر سهمی که برای اعتلای هنر داشت است، دریافت کرد.

"The Wizard of Lies" برای HBO

در سال 2017، دنیرو در فیلم جادوگر دروغ‌ها (The Wizard of Lies) نقش برنی مدوف (Bernie Madoff) را بر عهده گرفت. شخصی که شهرت بدش به دلیل استفاده از طرح Ponzi خود برای فریب دادن مشتریان و کسب میلیاردها دلار از آن‌ها بود. دنیرو و میشل فایفر (Michelle Pfeiffer)، که نقش همسرش را بازی کردد، هر برای بازی خود در این فیلم زندگینامه‌ای نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب شدند.

در ژوئن 2018، دنیرو پس از انتظار طولانی مدت از طرف هالیوود به عضویت کلاس پیاده روی شهرت (Walk of Fame) سال 2019 درآمد و به این ترتیب افتخاری دیگر را نسیب خود کرد.

سیاست

هوادار مطرح حزب دموکرات، دنیرو در سال 2016 از سبک مبارزات انتخاباتی نامزد جمهوریخواهان برای ریاست جمهوری دونالد ترامپ ناراحت شد و اظهار داشت که میخواهد با مشت به صورت این تاجر نیویورک بکوبد. او در طول یک سخنرانی غافلگیرانه در جلسه سالانه مرور جوایز ملی گالا در ماه ژانویه 2018 حتی پا را از این نیز فراتر گذاشت و گفت: "این احمق - رئیس جمهور است. این لباس جدید امپراتور است - این مرد یک نادان است..."

در ژوئن 2018، دنیرو در مراسم جایزه تونی (Tony Awards) بار دیگر ترامپ را با کلماتی تحقیرآمیز خطاب قرار داد. هرچند این بار رئیس جمهور عکس‌العمل نشان داد و در توییتر، این بازیگر را "یک شخصیت با ضریب هوشی بسیار پایین" توصیف کرد. یکی از حامیان ترامپ نیز با بالاگرفتن شعار "انتخاب دوباره ترامپ در 2020" در نزدیکی صحنه اجرای تئاتر موزیکال یک داستان از برانکس که توسط دنیرو کارگردانی می‌شد، به این دعوا پیوست.

اوایل زندگی و والدین

رابرت دنیرو جونیور در 17 اوت 1943 در نیویورک متولد شد. پدر و مادرش هر دو هنرمندان قابل احترامی بودند که وقتی در کلاس‌های معروف نقاشی هانس هافمن در شهر پراوینس‌تاون (Provincetown) شرکت می‌کردند با هم آشنا شدند. مادر او، ویرجینیا آدمیرال (Virginia Admiral)، یک نقاش با استعداد و فارغ التحصیل برکلی بود که در دهه 1940 و 50 در صحنه هنری نیویورک برای خود نامی دست و پا کرده بود. پدر او، رابرت دنیرو سینیور (Robert De Niro Sr)، نقاش، مجسمه ساز و شاعر بود که کارش تحسین فراوان منتقدان را برمی‌انگیخت. ویرجینیا و رابرت، به عنوان "زوج طلایی" دایره هنر نیویورک شناخته می‌شدند. با این وجود در سال 1945، هنگامی که رابرت پسر تنها دو سال داشت، هر یک به راه خود رفتند. در حالیکه که پدرش به صورت جدی خودش را وقف هنرش کرده بود، دنیرو عمدتا توسط مادرش پرورش می‌یافت که برای حمایت از پسرش به عنوان یک حروف‌چین و تایپیست کار می کرد.

کودک باهوش و پر انرژی، رابرت دنیرو علاقه زیادی به حضور در سینما به همراه پدرش نشان می‌داد؛ البته در زمان‌هایی که با هم بودند. او به خصوص دوست‌دار فیلم هایی که بازیگر زن سوئدی گرتا گاربو (Greta Garbo) در آن‌ها بازی می کرد، بود. مادر دنیرو به صورت پاره‌وقت به عنوان یک تایپیست و ویراستار در کارگاه دراماتیک ماریا پیکاتور (Maria Picator) مشغول به کار بود و به عنوان بخشی از حقوق او، دنیرو مجاز بود که در کلاسهای بازیگری کودکان، به صورت رایگان شرکت کند.

در 10 سالگی، دنیرو اولین تئاتر خود را در نقش شیر بزدل (Cowardly Lion) در جادوگر اوز (The Wizard of Oz) بازی کرد. خیلی زود پس از آن، او در مدرسه معتبر موسیقی و هنر نیویورک، پذیرفته شد. موسسه‌ای که مختص هنرهای تجسمی و نمایشی است. با این حال، پس از تنها چند روز، به دلیل احساس سرشکستگی و آماده نبودن برای فضای شدید و رقابتی آنجا، انصراف داد و در مدرسه دولتی حضور یافت.

مدت کوتاهی پس از شروع درس‌ها در مدرسه P.S. 41 در محله Greenwich Village، دنیرو مطمئن شد که به هیچ وجه به مدرسه علاقه مند نیست و به عنوان یک نوجوان، به یک باند خیابانی نه چندان خطرناک ایتالیایی پیوست که به نام او لقب بابی شیر (Bobby Milk) دادند. اشاره به چهره رنگ پریده او. شنیده‌ها حاکی از آن است که دنیرو یک آشوبگر افتاده و متواضع بود. با این حال، حضور در این باند به او تجربه ای داد تا بعدها به عنوان بازیگر به صورت ماهرانه‌ای نقش خلافکاران ایتالیایی را به تصویر بکشد.

در آغاز کار

رابرت دنیرو در سال 1960 پس از اینکه در یک سفر به آنسوی کشور به کالیفرنیا رفت تا با بستگانش بازدید کند، تصمیم گرفت از تحصیل در مدرسه انصراف دهد و در مدرسه بازیگری ثبت نام کند. وقی که در مصاحبه ای از او پرسیده شد که چرا این حرفه را انتخاب کرده است، پاسخ داد: "بازی کردن یک راه ارزان برای انجام دادن کارهایی است که هرگز جرات انجام آن‌ها را ندارید." او در هنرستان هنرهای زیبای استدلا آدلر (که بعدها به استودیوی بازیگری استدلا آدلر تغییر نام داد) ثبت نام کرد و هرچند او کلاس های دبیرستان را به صورت شبانه ادامه می‌داد، اما هرگز فارغ التحصیل نشد. استدلا آدلر (Stella Adler) هوادار قوی روش بازیگری استانیسلاوسکی بود که شامل تحقیقات شخصیتی روانشناختی عمیق است. یک معلم سخت‌گیر، توصیفی بود که یک بار توسط نیویورک تایمز درمورد آدلر بیان شد. کسی که "فحش می‌داد، ریشخند می‌زد، خشمگین می‌شد، فریاد می‌کشید و گاه گاهی حتی از دانش‌جویان خود تعریف می‌کرد". آدلر که بازیگرانی مانند مارلون براندو و راد استیگر را نیز پرورش داده بود، بعدها دنیرو را به عنوان یکی از بهترین دانشجویانش به یاد می‌آورد.

دنیرو با اجازه مادرش، پولی را که برای تحصیلات کالجش پس‌انداز شده بود برداشت و در راه پیشه بازیگری صرف کرد. او زمان کوتاهی نیز با لی استراسبورگ در استودیو بازیگری نیویورک سیتی به یادگیری بازیگری پرداخت و سپس شروع به دادن تست بازیگری کرد. آنطور که بازیگر زن، سالی کرکلند به یاد می آورد یک یک بار دنیرو به جای عکس‌هایی از سر که به صورت سنتی با خود به جلسه تست بازیگری می‌آورند، "آلبومی از نزدیک به 25 عکس از خودش با قیافه‌های مختلف آورد تا به اثبات می رساند که او فقط یک بازیگر قومی نیست." پس از یک حضور کوتاه در فیلم فرانسوی سه اتاق در منهتن (Three Rooms in Manhattan) که در سال 1965 منتشر شد، اولین حضور واقعی دنیرو در فیلم تبریک (Greetings) بود که در سال 1968 به نمایش درآمد. اجرای موفقیت آمیز او پنج سال بعد در سال 1973 در یک جفت فیلم به شدت تحسین شده بود. طبل را آهسته بزن (Bang The Drum Slowly)، که در آن او نقش یک دریافت کننده توپ بیمار در یک تیم بیسبال را بازی کرد و خیابان‌های پایین‌شهر (Mean Streets) که اولین همکاری دنیرو با کارگردان مارتین اسکورسیزی بود و او در آن نقش یک آدم‌کش خیابانی را در مقابل هاروی کیتل (Harvey Keitel) بازی می‌کرد.