چون من به‌نفس خویشتن این کار می‌کنم

چون من به‌نفس خویشتن این کار می‌کنم
چون من به‌نفس خویشتن این کار می‌کنم
بر فعل دیگران به چه انکار می‌کنم

بلبل سماع بر گل بستان همی‌کند
من بر گل شقایق رخسار می‌کنم

هرجا که سروِ قامتی و موی دلبری‌ست
خود را بدان کمند گرفتار می‌کنم

گر تیغ برکشند عزیزان به خون من
من همچنان تأمل دیدار می‌کنم

هیچم نماند در همه عالم به‌اتفاق
الا سری که در قدم یار می‌کنم

آنها که خوانده‌ام همه از یاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرار می‌کنم

چون دست قدرتم به تمنا نمی‌رسد
صبر از مراد نفس به‌ناچار می‌کنم

همسایه گو گواهی مستی و عاشقی
بر من مده که خویشتن اقرار می‌کنم

من بعد از این نه زهد فروشم، نه معرفت
کان در ضمیر نیست که اظهار می‌کنم

جانست و از محبت جانان دریغ نیست
اینم که دست می‌دهد ایثار می‌کنم

زنار اگر ببندی " سعدی " هزاربار
به زآنکه خرقه بر سر زنار می‌کنم


#سعدی #نوروز #نوروز_98