عشق شهریار به پروین اعتصامی ایرج نوبهار، شاعر و نویسنده طن...

عشق شهریار به پروین اعتصامی ایرج نوبهار، شاعر و ن
عشق شهریار به پروین اعتصامی

ایرج نوبهار، شاعر و نویسنده طناز و بذله گو در مصاحبه ای جذاب یادآور شد:

از هیچ شاعری به اندازه شهریار سخن گفته نشده. او شاعر عشق و شیدایی است تاریخ ایران به اندازه وی که جوانی و زندگانیش را وقف شعر و عشق کند به خود ندیده، همچنان که فضیلتهای اخلاقی خود را حفظ کرده از عشق و شیدایی سرود، چه رنجها و مشقاتی که نکشید و این از سروده هایش پیداست.

کمتر کسی میداند یکنفر از شعرای بنام هم سرنوشتی شبیه شهریار داشت. دکتر مهدی حمیدی شیرازی شاعری بزرگ و سراینده شعر معروف و عاشقانه «مرگ قو» است. شهریار و حمیدی هر دو عاشق میشوند و معشوقه های هر کدام دختر سرهنگی بوده است و هر دو معشوقه جفا میکنند در حقیقت در زمان خود جسارت ابراز عشق به خود نمی دهند و جالب اینکه هر دو معشوقه از سر بی وفایی اجباری، همسر سرهنگ میشوند و پس از سالها هر دو عاشق، معشوقه های خود را در پارک شهر ری میبینند.

دکتر حمیدی قطعه معروف ارمغان ری را در این حال و هوا سرود، حمیدی برعکس شهریار از تاب فراق یار به معشوق عتاب و تندی میکند و زبان به تلخی و اعتراض و تهدید می گشاید اما شهریار به عشق پناه میبرد و درد و رنجش را یک عمر عاشقانه میسراید.

از شهریار آنقدر نوشته‌اند که گاهی طعنه به قصه میزند و به عقیده من احوال شخصی هر شاعری جز مسائل خصوصی اوست. بارها با مراجعه و مکاتباتم به شهرداری تبریز و رئیس موزه، هنوز تکلیف بسیاری از دست نوشته های شهریار از جمله قرآن خطی او توسط شهرداری معین نشده و در گنجه قدیمی اتاق نمور خانه شهریار در حال پوسیدن است.

شهردارها می‌آیند و میروند و افراد غیر کارشناس را مسئول تعیین میکنند و استفاده از کارشناسان خبره مربوطه به غرورشان برمیخورد، تا کسی بیاید ارباب قلم منتظر تعیین تکلیف اینان باشند که مقداری قبلاً توسط ورثه شهریار به شهرداری هدیه شده، مثل قرآن به خط شهریار و بقیه را که سالها من نگهداری کرده‌ام، که اگر نبودم آنها هم به یغما رفته بود. در اسفند 94 در محضر ثبت اسناد با حضور شاهدینی تحویل هادی پسر شهریار داده‌ام و فقط چیزهایی که متعلق به خودم بوده را نگه داشتم که آنها هم محضری توسط هادی تایید شد.

یک راز زندگی شهریار تعلق خاطر پروین اعتصامی و شهریار به هم بوده که اولین آشنایی آنها در منزل ملک الشعرای بهار صورت گرفت، دوشنبه‌ها جلسات شعری در منزل بهار تشکیل میشد، که گواه این عشق شعری چاپ نشده از شهریار است که جزوه شاهکارهای ادبی، عاشقانه است. آنجا بود که آنها با هم نرد عشق باختند. شهریار نقاش بزرگ ادبیات معاصرست و به تمام جهان و زمان تعلق دارد. او تابعیتی بجز فضیلتهای انسانی متعهد ندارد و تنها پیام آور عشق است و بس.

یک خواننده مشهور آن زمان که به تبریز آمده بود تا شهریار را ببیند عموی من و خیلی ها واسطه شدند که او ملاقاتی با شهریار داشته باشد حتی سرتیپ صفاری استاندار آذربایجان هم شخصاً دخالت کرد، اما شهریار او را نپذیرفت. چند سال بعد شهریار گفت: در تهران او را دعوت کرده بودم و او نیامد من هم دلم رضا نداد او را بپذیرم.

دنیای ما را مستکبران دارند از عشق و محبت و شیدایی ها تهی میکنند. دیگر شهریارانی پیدا نخواهد شد که تاج از سر شهریار بربایند. دنیای آشفته و سرمایه داری و خودبینی و خودپسندی، فضیلتهای اخلاقی و حتی احساس و عواطف انسانی را از آدمی میگیرد و مبدل به زندگی ماشینی میکند. چندان به آینده انسانی آدمهای این زمانه خوشبین نیستم. با تاکید به یک واقعیت، اصرار دارم نسل جوان تاریخ ادبیات ما را دریابد.

شهریار افتخار ماست و آثارش به زبانهای مختلف ترجمه شد و شاهکارهای او قصه ماندگار ادبیات جهان است که خود با شعر متولد با شعر زیست و با شعر هم پرواز کرد. وفاداریش را میستایند و در آینه بزرگ تاریخ همواره تصویر جاودانه ای از او منعکس است و تندیس بزرگ او از کوه عینالی به شهر تبریز و سهند مینگرد و هر لحظه فریاد میزند که حیدر بابا دونیا یالان دونیادور.

خبرگزاری فارس - 27 شهریور 1395

#شهریار #استاد_شهریار