هر جا که می‌توان خدمتی کرد

ابوسعید ابوالخیر در راه بود گفت هر جا که نظر می‌کنم، بر زمین همه گوهر ریخته و بر در و دیوار همه زر آویخته. کسی نمی‌بیند و کسی نمی‌چیند؛ گفتند کو، کجاست؟! گفت: همه جاست، هر جا که می‌توان خدمتی کرد؛ یا هر جا که می‌توان راحتی به دلی آورد. آنجا که غمگینی هست و آن جا که مسکینی هست؛ آن جا که یاری طالبِ محبت است و آنجا که #رفیقی محتاج مروت.... چشیدن طعم وقت شفیعی کدکنی