وقتی بچه بودم منو میزاشتی رو دلت و ازم میپرسیدی قلب بابا کی...
پدر...
وقتی بچه بودم منو میزاشتی رو دلت و ازم میپرسیدی قلب بابا کیه؟
منم با صدای کودکانه میگفتم: مـــن
بازم میپرسیدی جیگر بابا کیه؟
میگفتم: مـــن
و باز میپرسیدی چشم بابا کیه؟
میگفتم: مـــن
اون موقع ها درک نمیکردم قلب بابا بودن و جیگر بابا بودن و چشم بابا بودن یعنی چی!؟ اینو وقتی متوجه شدم که صورتت پر از چروک شده و موهات رنگ سیاهشو داده به سفیدی! بابایی تمام موهاتودیدم ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮم سفید شد و از زجر کشیدن من آروم آروم شکستی...
آره تازه فهمیدم قلب بابا بودن یعنی وقتی تو ناراحتی من دل تو دلم نیست،
جیگر بابا بودن یعنی وقتی مریضی و ناخوشیتو میبینم جیگرم آتیش میگیره
و چشم بابا بودن یعنی وقتی نور چشمات کم شدن چشمای منم خیس شدن
به سلامتی باباهایی که هستن، و یا شادی ارواح پدرهایی که به رحمت خدا رفتند...