ثبت نام
/
ورود
نمایشنامه خوانی شهرت یا مرد فراموش شده نویسنده نا
کاش سرم را بردارم برای هفته ای در گنجه ای بگذارم
و ما زمستان دیگرى را سپرى خواهیم کرد… با عصیان
… شادی کوچکی می خواهم آنقدر کوچک که کسی نخواهد آن
آنها دشمنان امیدند عشق من دشمنان زلالی آب و درخت
تو اسارت من و آزادگی من تو مثل شب برهنه ی تابستان
گاهی گذشت میکنیم، گاهی گذر... کاش لااقل تفاوت