ثبت نام
/
ورود
وزی که همه بفهمند
هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت
کودکی پیش خیاطی شاگردی می کرد
جفا مکن که جفا رسم دلربائی نیست
تا یار برفت صبر از من برمید
فردى گوسفند دیگری میدزدید و گوشتش را صدقه می...
جنازهای را بر سر راهی میبردند، فقیری با پسر...
دارم بتی به چهرهٔ صد ماه و آفتاب نازکتر از گل...
خواب دیدم قیامت شده است هر قومی را داخل چاله...
دل در پیِ عشق دلبران است هنوز
"شیطان را پرسیدند: كدام طایفه را دوست داری؟ گفت:
عبید زاکانی دل در پی عشق دلبرانست هنوز وز عمر گ