ثبت نام
/
ورود
نخواهم رفتن از دنیا مگر در پای دیوارت که تا در و
پیشانیات آینهای بلند است تابناک و بلند که خواهر
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود کسی از دیدن یک
گفتند داروی دل چیست گفت از مردمان دور بودن تذک
از آمدن و رفتنِ ما سودی کو وز تارِ وجودِ عمرِ ما
ز تمام بودنی ها تو همین از آن من باش که به غیر
آدمی زاد- این حجم غمناک- روی پاشویهی وقت روز
آری آن روز چو میرفت کسی داشتم آمدنش را باور من ن
رعنا قرص هاتو خوردی آقایوسف نه واسه چی اومدیم
ظهر بود ابتدای خدا بود ریگ زار عفیف گوش می کرد حر
به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آ
ای دل به ره دیده کردی سفر از پیشم رفتی و که مید