ثبت نام
/
ورود
• از آمدن و رفتنِ ما سودی کو وز تارِ وجودِ عمرِ م
• بر مَفْرشِ خاک خفتگان میبینم در زیر زمین نهفتگ
• این کوزه که آبخوارهٔ مزدوریست از دیدهٔ شاهیست و
• ای چرخ فلک خرابی از کینه توست بیدادگری شیوه دیر
• قرآن که مهین کلام خوانند آن را گهگاه نه بر دوا
• بردار پیاله و سبو ای دلجو برگَرْد به گِردِ سبز
• دیدم به سرِ عمارتی مردی فرد کاو گِل به لگد میز
• کس خُلْد و جَحیم را ندیدهاست ای دل گویی که از
• ای دل تو به ادراکِ معمّا نرسی در نکتهٔ زیرکانِ
• جامیست که عقلآفرین میزندش صد بوسه ز مهر بر
• امروز تو را دسترس فردا نیست و اندیشهٔ فردات به
• افلاک که جز غم نفزایند دگر؛ نَنْهَند به جا تا ن