ثبت نام
/
ورود
نمودن جبرئیل علیهالسلام خود را به مصطفی صلیالله
موری بر کاغذ میرفت نبشتن قلم دید قلم را ستودن گر
رفتن ذوالقرنین به کوه قاف و درخواست کردن کی ای کو
بیان آنک خلق دوزخ گرسنگانند و نالانند به حق کی رو
اطوار و منازل خلقت آدمی از ابتدا - آمده اول به اق
باقی قصهٔ موسی علیهالسلام - که آمدش پیغام از وحی
حکایت آن زن پلیدکار کی شوهر را گفت کی آن خیالات ا
در خواستن قبطی دعای خیر و هدایت از سبطی و دعا کرد
لابه کردن قبطی سبطی را کی یک سبو بنیت خویش از نیل
تصدیق کردن استر جوابهای شتر را و اقرار کردن بفضل
قصهٔ شکایت استر با شتر کی من بسیار در رو میافتم
بیان آنک یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی ال