ثبت نام
/
ورود
منتظران بهار بوی شکفتن رسید مژده به گلها برید یا
چقدر بهار دارد سوی دل نگاه کردن
. علاج زخم ِ دل از گریه، کِی ممکن بوَد بیدل
اشک یک لحظه به مژگان بار است
حیرت آهنگـم که میفهمد زبانِ رازِ من
جهان ز جنس اثرهای این و آن خالیست
چه سِحر بود که دوشم دل آرزوى تو داشت
هم آبله هم چشم پر آب است دل ما
جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ
جهان ز جنس اثرهای این و آن خالیستبه هرزه وهم مچین
ای مژدهٔ دیدار تو چون عید مبارکفردوس به چشمی که
درمحفلِ ما و منم، محوِ صفیرِ هر صدانمخورده سازِ