کهکشان شاهنامه

شاهنامه

محدودشده

شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی، حماسه‌ای منظوم بر وزن «فَعولُن فعولن فعولن فَعَلْ/ فَعولْ»، در بحرِ مُتَقارِبِ مثمَّنِ محذوف، دربرگیرندهٔ نزدیک به ۵۰٬۰۰۰ بیت و یکی از بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین سروده‌های حماسیِ جهان است که سرایش آن دست‌آوردِ دست‌کم سی سال کارِ پیوستهٔ این سخن‌سرای نامدار ایرانی است. موضوع این شاهکار ادبی، افسانه‌ها و تاریخ ایران از آغاز تا حملهٔ عرب‌ها به ایران در سدهٔ هفتم میلادی است که در چهار دودمان پادشاهیِ پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان گنجانده می‌شود.

شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی، حماسه‌ای منظوم، بر حسب دست نوشته‌های موجود دربرگیرنده نزدیک به ۵۰٬۰۰۰ بیت تا نزدیک به ۶۱٬۰۰۰ بیت و یکی از بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین سروده‌های حماسیِ جهان است که سرایش آن دست‌آوردِ دست‌کم سی سال کارِ پیوستهٔ این سخن‌سرای نامدار ایرانی است.

 

آغاز کتاب

به نام خداوند جان و خرد - بخش ۱

 

ستایش خرد

کنون ای خردمند وصف خرد - بخش ۲

 

گفتار اندر آفرینش عالم

از آغاز باید که دانی درست - بخش ۳

 

گفتار اندر آفرینش مردم

چو زین بگذری مردم آمد پدید - بخش ۴

 

گفتار اندر آفرینش آفتاب

ز یاقوت سرخست چرخ کبود - بخش ۵

 

در آفرینش ماه

چراغست مر تیره شب را بسیچ - بخش ۶

 

گفتار اندر ستایش پیغمبر

ترا دانش و دین رهاند درست - بخش ۷

 

گفتار اندر فراهم آوردن کتاب

سخن هر چه گویم همه گفته‌اند - بخش ۸

 

داستان دقیقی شاعر

چو از دفتر این داستانها بسی - بخش ۹

 

بنیاد نهادن کتاب

دل روشن من چو برگشت ازوی - بخش ۱۰

 

در داستان ابومنصور

بدین نامه چون دست کردم دراز - بخش ۱۱

 

ستایش سلطان محمود

جهان آفرین تا جهان آفرید - بخش ۱۲

 

کیومرث

سخن گوی دهقان چه گوید نخست - بخش ۱۳

خجسته سیامک یکی پور داشت - بخش ۱۴

 

هوشنگ

جهاندار هوشنگ با رای و داد - بخش ۱۵

یکی روز شاه جهان سوی کوه - بخش ۱۶

چو بشناخت آهنگری پیشه کرد - بخش ۱۷

 

طهمورث

پسر بد مراو را یکی هوشمند - بخش ۱۸

 

جمشید

گرانمایه جمشید فرزند او - بخش ۱۹

یکی مرد بود اندر آن روزگار - بخش ۲۰

چو ابلیس پیوسته دید آن سخن - بخش ۲۱

از آن پس برآمد ز ایران خروش - بخش ۲۲

 

ضحاک

چو ضحاک شد بر جهان شهریار - بخش ۲۳

چنان بد که هر شب دو مرد جوان - بخش ۲۴

چو از روزگارش چهل سال ماند - بخش ۲۵

برآمد برین روزگار دراز - بخش ۲۶

نشد سیر ضحاک از آن جست جوی - بخش ۲۷

چو بگذشت ازان بر فریدون دو هشت - بخش ۲۸

چنان بد که ضحاک را روز و شب - بخش ۲۹

فریدون به خورشید بر برد سر - بخش ۳۰

چو آمد به نزدیک اروندرود - بخش ۳۱

طلسمی که ضحاک سازیده بود - بخش ۳۲

چو کشور ز ضحاک بودی تهی - بخش ۳۳

جهاندار ضحاک ازان گفت‌گوی - بخش ۳۴

 

فریدون

فریدون چو شد بر جهان کامگار - بخش ۳۵

ز سالش چو یک پنجه اندر کشید - بخش ۳۶

فرستادهٔ شاه را پیش خواند - بخش ۳۷

سوی خانه رفتند هر سه چوباد - بخش ۳۸

نهفته چو بیرون کشید از نهان - بخش ۳۹

برآمد برین روزگار دراز - بخش ۴۰

فرستادهٔ سلم چون گشت باز - بخش ۴۱

یکی نامه بنوشت شاه زمین - بخش ۴۲

چو تنگ اندر آمد به نزدیکشان - بخش ۴۳

چو برداشت پرده ز پیش آفتاب - بخش ۴۴

فریدون نهاده دو دیده به راه - بخش ۴۵

برآمد برین نیز یک چندگاه - بخش ۴۶

به سلم و به تور آمد این آگهی - بخش ۴۷

سپه چون به نزدیک ایران کشید - بخش ۴۸

بدان گه که روشن جهان تیره گشت - بخش ۴۹

سپیده چو از تیره شب بردمید - بخش ۵۰

چو از روز رخشنده نیمی برفت - بخش ۵۱

به شاه آفریدون یکی نامه کرد - بخش ۵۲

به سلم آگهی رفت ازین رزمگاه - بخش ۵۳

تهی شد ز کینه سر کینه دار - بخش ۵۴

 

منوچهر

منوچهر یک هفته با درد بود - بخش ۵۵

کنون پرشگفتی یکی داستان - بخش ۵۶

یکایک به شاه آمد این آگهی - بخش ۵۷

چنان بد که روزی چنان کرد رای - بخش ۵۸

چنان بد که مهراب روزی پگاه - بخش ۵۹

ورا پنج ترک پرستنده بود - بخش ۶۰

پرستنده برخاست از پیش اوی - بخش ۶۱

رسیدند خوبان به درگاه کاخ - بخش ۶۲

چو خورشید تابنده شد ناپدید - بخش ۶۳

چو خورشید تابان برآمد ز کوه - بخش ۶۴

چو برخاست از خواب با موبدان - بخش ۶۵

میان سپهدار و آن سرو بن - بخش ۶۶

چو آمد ز درگاه مهراب شاد - بخش ۶۷

پس آگاهی آمد به شاه بزرگ - بخش ۶۸

به مهراب و دستان رسید این سخن - بخش ۶۹

چو در کابل این داستان فاش گشت - بخش ۷۰

چو شد ساخته کار خود بر نشست - بخش ۷۱

پس آگاهی آمد سوی شهریار - بخش ۷۲

بفرمود تا موبدان و ردان - بخش ۷۳

چنین گفت پس شاه گردن فراز - بخش ۷۴

زمانی پر اندیشه شد زال زر - بخش ۷۵

پس آن نامهٔ سام پاسخ نوشت - بخش ۷۶

همی رند دستان گرفته شتاب - بخش ۷۷

بزد نای مهراب و بربست کوس - بخش ۷۸

بسی برنیامد برین روزگار - بخش ۷۹

بیامد یکی موبدی چرب دست - بخش ۸۰

چو آگاهی آمد به سام دلیر - بخش ۸۱

منوچهر را سال شد بر دو شست - بخش ۸۲

 

پادشاهی نوذر

چو سوگ پدر شاه نوذر بداشت - بخش ۸۳

پس آنگه ز مرگ منوچهر شاه - بخش ۸۴

چو دشت از گیا گشت چون پرنیان - بخش ۸۵

سپیده چو از کوه سر برکشید - بخش ۸۶

برآسود پس لشکر از هر دو روی - بخش ۸۷

ازان پس بیاسود لشکر دو روز - بخش ۸۸

چو بشنید نوذر که قارن برفت - بخش ۸۹

بشد ویسه سالار توران سپاه - بخش ۹۰

و دیگر که از شهر ارمان شدند - بخش ۹۱

فرستاده نزدیک دستان رسید - بخش ۹۲

سوی شاه ترکان رسید آگهی - بخش ۹۳

به گستهم و طوس آمد این آگهی - بخش ۹۴

چو اغریرث آمد ز آمل به ری - بخش ۹۵

 

پادشاهی زوطهماسپ

شبی زال بنشست هنگام خواب - بخش ۹۶

 

پادشاهی گرشاسپ

پسر بود زو را یکی خویش کام - بخش ۹۷

چنان شد ز گفتار او پهلوان - بخش ۹۸

بزد مهره در جام بر پشت پیل - بخش ۹۹

به رستم چنین گفت فرخنده زال - بخش ۱۰۰

ز ترکان طلایه بسی بد براه - بخش ۱۰۱

 

کیقباد

به شاهی نشست از برش کیقباد - بخش ۱۰۲

چو رستم بدید آنک قارن چه کرد - بخش ۱۰۳

برفت از لب رود نزد پشنگ - بخش ۱۰۴

سپهدار ترکان دو دیده پرآب - بخش ۱۰۵

وزانجا سوی پارس اندر کشید - بخش ۱۰۶

 

 

پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران

درخت برومند چون شد بلند - بخش ۱۰۷

همی رفت پیش اندرون زال زر - بخش ۱۰۸

چو زال سپهبد ز پهلو برفت - بخش ۱۰۹

ازان پس جهانجوی خسته جگر - بخش ۱۱۰

 

 

 

 

 

 

گیتی شو - خانه کهکشان ها

 /