ثبت نام
/
ورود
محدودشده
0 دنبالکننده
تازه ها
چشم دل باز کن که جان بینی
… گر مرد رهی میان خون باید رفت وز پای فتاده سرنگ
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من … خیام غزل_ش
… در قبای ملکزاده به سال صفر و یک ❣️ ملکزاده غز
… آنم که از سنگ آیینه سازم آنم که از زهر نوشینه س
… آقای احمد پژمان عزیز چشمانم را می بندم و برمی گ
… امروز نه آغاز و نه انجام جهان است ای بس غم و ش
… چه اتفاق مبارکی بود فیلم “آینه های روبرو” با هم
عزیز دل کهنه رفیق رفاقتمان شد سی سال و اندی بمان
… به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند چنین عزیز ن
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حرف معما نه
… کاش به معنای واقعی آبادی و خرمی سهم مردمان آبا