کهکشان بوستان سعدی

بوستان سعدی

محدودشده

بوستان سعدی یا سعدی‌نامه نخستین اثر سعدی است که کار سرودن آن در سال ۶۵۵ هجری قمری پایان یافته‌است. سعدی این اثر را زمانی که در سفر بوده‌است، سروده و هنگام بازگشت به شیراز آن را به دوستانش عرضه کرده‌است. این اثر در قالب مثنوی و در بحر متقارب سروده شده و از نظر قالب و وزن شعری حماسی است، هر چند که از نظر محتوا به اخلاق و تربیت و سیاست و اجتماعیات پرداخته‌است. بوستان ده باب دارد هر باب به موضوعی ربط دارد. این کتاب به انتخاب نشریه گاردین جزو ۱۰۰ کتاب برتر تاریخ بشریت برگزیده شده است.

در نیایش خداوند

  1. سرآغاز - به نام خداوند جان آفرین
  2. فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام - کریم السجایا جمیل الشیم
  3. سبب نظم کتاب - در اقصای عالم بگشتم بسی
  4. مدح ابوبکر بن سعد بن زنگی - مرا طبع از این نوع خواهان نبود
  5. مدح محمد بن سعد بن ابوبکر - اتابک محمد شه نیکبخت
  6. حکایت - حکایت کنند از بزرگان دین

 

باب اول در عدل و تدبیر و رای

  1. حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست - ز دریای عمان برآمد کسی
  2. گفتار اندر بخشایش بر ضعیفان - نه بر حکم شرع آب خوردن خطاست
  3. در معنی شفقت بر حال رعیت - شنیدم که فرماندهی دادگر
  4. حکایت در شناختن دوست و دشمن را - شنیدم که دارای فرخ تبار
  5. گفتار اندر نظر در حق رعیت مظلوم - تو کی بشنوی نالهٔ دادخواه
  6. هم در این معنی - خبر یافت گردن‌کشی در عراق
  7. حکایت در معنی شفقت - یکی از بزرگان اهل تمیز
  8. حکایت اتابک تکله - در اخبار شاهان پیشینه هست
  9. حکایت ملک روم با دانشمند - شنیدم که بگریست سلطان روم
  10. حکایت مرزبان ستمگار با زاهد - خردمند مردی در اقصای شام
  11. گفتار اندر نگه داشتن خاطر درویشان - مها زورمندی مکن با کهان
  12. حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی - چنان قحط سالی شد اندر دمشق
  13. حکایت - شبی دود خلق آتشی برفروخت
  14. اندر معنی عدل و ظلم و ثمرهٔ آن - خبرداری از خسروان عجم
  15. حکایت برادران ظالم و عادل و عاقبت ایشان - شنیدم که در مرزی از باختر
  16. صفت جمعیت اوقات درویشان راضی - مگو جاهی از سلطنت بیش نیست
  17. حکایت عابد و استخوان پوسیده - شنیدم که یک بار در حله‌ای
  18. گفتار اندر نکوکاری و بدکاری و عاقبت آنها - نکوکار مردم نباشد بدش
  19. حکایت شحنه مردم آزار - گزیری به چاهی در افتاده بود
  20. حکایت حجاج یوسف - حکایت کنند از یکی نیکمرد
  21. در نواخت رعیت و رحمت بر افتادگان - مدر پرده کس به هنگام جنگ
  22. حکایت در این معنی - یکی را حکایت کنند از ملوک
  23. گفتار اندر بی‌وفائی دنیا - جهان ای پسر ملک جاوید نیست
  24. در تغیر روزگار و انتقال مملکت - شنیدم که در مصر میری اجل
  25. حکایت قزل ارسلان با دانشمند - قزل ارسلان قلعه‌ای سخت داشت
  26. حکایت - چو الب ارسلان جان به جان‌بخش داد
  27. حکایت پادشاه غور با روستایی - شنیدم که از پادشاهان غور
  28. حکایت مأمون با کنیزک - چو دور خلافت به مأمون رسید
  29. حکایت درویش صادق و پادشاه بیدادگر - شنیدم که از نیکمردی فقیر
  30. حکایت زورآزمای تنگدست - یکی مشت زن بخت و روزی نداشت
  31. حکایت در معنی خاموشی از نصیحت کسی که پند نپذیرد - حکایت کنند از جفاگستری
  32. گفتار اندر رای و تدبیر ملک و لشکرکشی - همی تا برآید به تدبیر کار
  33. گفتار اندر نواخت لشکریان در حالت امن - دلاور که باری تهور نمود
  34. گفتار اندر تقویت مردان کار آزموده - به پیکار دشمن دلیران فرست
  35. گفتار اندر دلداری هنرمندان - دو تن، پرور ای شاه کشور گشای
  36. گفتار اندر حذر کردن از دشمنان - نگویم ز جنگ بد اندیش ترس
  37. گفتار اندر دفع دشمن به رای و تدبیر - میان دو بد خواه کوتاه دست
  38. گفتار اندر ملاطفت با دشمن از روی عاقبت اندیشی - چو شمشیر پیکار برداشتی
  39. گفتار اندر حذر از دشمنی که در طاعت آید - گرت خویش دشمن شود دوستدار
  40. گفتار اندر پوشیدن راز خویش - به تدبیر جنگ بد اندیش کوش

 

باب دوم در احسان

  1. سر آغاز - اگر هوشمندی به معنی گرای
  2. گفتار اندر نواخت ضعیفان - پدرمرده را سایه بر سر فکن
  3. حکایت ابراهیم علیه‌السلام - شنیدم که یک هفته ابن‌السبیل
  4. گفتار اندر احسان با نیک و بد - گره بر سر بند احسان مزن
  5. حکایت عابد با شوخ دیده - زباندانی آمد به صاحبدلی
  6. حکایت ممسک و فرزند ناخلف - یکی رفت و دینار از او صد هزار
  7. حکایت - بزارید وقتی زنی پیش شوی
  8. حکایت - شنیدم که پیری به راه حجاز
  9. حکایت - به سرهنگ سلطان چنین گفت زن
  10. حکایت کرم مردان صاحبدل - یکی را کرم بود و قوت نبود
  11. حکایت - یکی در بیابان سگی تشنه یافت
  12. گفتار اندر گردش روزگار - تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت
  13. حکایت در معنی رحمت بر ضعیفان و اندیشه در عاقبت - بنالید درویشی از ضعف حال
  14. حکایت - یکی سیرت نیکمردان شنو
  15. گفتار اندر ثمره جوانمردی - ببخش ای پسر کآدمی زاده صید
  16. حکایت در معنی صید کردن دلها به احسان - به ره بر یکی پیشم آمد جوان
  17. حکایت درویش با روباه - یکی روبهی دید بی دست و پای
  18. حکایت - شنیدم که مردی است پاکیزه بوم
  19. حکایت حاتم طائی و صفت جوانمردی او - شنیدم در ایام حاتم که بود
  20. حکایت در آزمودن پادشاه یمن حاتم را به آزادمردی - ندانم که گفت این حکایت به من
  21. حکایت دختر حاتم در روزگار پیغمبر(ص) - شنیدم که طی در زمان رسول
  22. حکایت حاتم طائی - ز بنگاه حاتم یکی پیرمرد
  23. حکایت - یکی را خری در گل افتاده بود
  24. حکایت - شنیدم که مغروری از کبر مست
  25. حکایت - یکی را پسر گم شد از راحله
  26. حکایت - ز تاج ملکزاده‌ای در مناخ
  27. حکایت پدر بخیل و پسر لاابالی - یکی زهرهٔ خرج کردن نداشت
  28. حکایت - جوانی به دانگی کرم کرده بود
  29. حکایت در معنی ثمرات نکوکاری در آخرت - کسی دید صحرای محشر به خواب
  30. حکایت - شنیدم که مردی غم خانه خورد

 

 

گیتی شو - خانه کهکشان ها

 /